یکی از اصول نظریه دلبستگی این است که دلبستگی که در کودکی شکل میگیرد، پایه و اساس چگونگی ارتباط فرد با دیگران در بزرگسالی را تشکیل میدهد. بر این اساس، دلبستگی ناایمن، آسیب پذیری نسبت به بروز مشکلات زیادی را افزایش میدهد. والدین و معلمان کودکان دلبسته ایمن نسبت به کودکان دلبسته اجتنابی، رفتارهای برونی سازی و مشکلات کمتری را گزارش میکنند و این سیر مشکلات تا نوجوانی و بزرگسالی ادامه یافته و در نهایت در بسیاری از آنها منجر به رفتارهای بزهکارانه از جمله سوء مصرف مواد میشود.
نوجوانی سنی است که معمولاً افراد بیشتر به همسالان خود گرایش پیدا میکنند. اگر تجارب دلبستگی اولیه فرد منفی بوده باشند و در نتیجه آن، فرد توانایی برقراری و حفظ روابط سازنده را نداشته باشد، به احتمال فراوان در روابط نوجوانی نیز مشکلات زیادی وجود خواهد داشت. نتیجه این مشکلات در روابط میتواند به سادگی منجر به دوستیهای غیر سازنده و ناپایدار و رفتارهای مشکل زایی مانند سوء مصرف مواد شود.
به طور کلی میتوان گفت که نوع دلبستگی بین مادر و کودک یکی از بهترین پیشبینی کنندههای سوء مصرف مواد در افراد است. دلبستگی ایمن میتواند منجر به سازگاری و توانایی تنظیم هیجانی شود. اما افرادی که دارای سبک دلبستگی ناایمن هستند توانایی تنظیم عواطف و هیجانهای خود را ندارند و این مسئله به خودی خود میتواند منجر به مشکلات هیجانی شود. نوجوان در واکنش به این مشکلات هیجانی و به منظور حل و فصل این مشکل عاطفی و کاستن از درد و رنج عاطفی خود، به سمت سوء مصرف مواد گرایش پیدا میکند. نوجوانان دارای سبک دلبستگی اضطرابی دوسوگرا، نسبت به نوجوانان دارای سبک دلبستگی ایمن و اجتنابی، بیشتر احتمال دارد که به سوء مصرف مواد گرایش پیدا کنند. نوجوانان دارای سبک دلبستگی اضطرابی دوسوگرا به طور کلی مستعد رفتارهای مشکلزا هستند.
اغلب پژوهشگران دریافتند که سبک دلبستگی ناایمن در مردان و زنان سوء مصرف کننده مواد بیشتر از جمعیت عمومی است و یا به عبارتی افرادی که دارای سبک دلبستگی ناایمن هستند، به احتمال بیشتری در طول عمر خود دچار ابتلا به اختلال سوء مصرف مواد میشوند. این بدان معنی نیست که داشتن سبک دلبستگی ناایمن، حتماً منجر به ابتلا به اختلال سوء مصرف مواد میشود، بلکه داشتن سبک دلبستگی ناایمن، فرد را آسیب پذیر کرده و عوامل دیگری اضافه شده و منجر به ابتلا به اختلال سوء مصرف مواد میشوند. ادراک از حمایت اجتماعی به عنوان یک عامل واسطهای در رابطه بین سبک دلبستگی ناایمن و ابتلا به اختلال سوء مصرف مواد، تاثیر دارد. سبک دلبستگی ناایمن همچنین میتواند منجر به احساس تنهایی شده و فرد تنها نیز به منظور کاهش ناراحتی ناشی از احساس تنهایی خود، اقدام به سوء مصرف مواد میکند. فقدان احساس نزدیکی به دیگران که پیامد سبک دلبستگی ناایمن است، منجر به این میشود که فرد خلاء ناشی از آن را با چیزی غیر انسانی یعنی مواد پر کند.
به طور کلی میتوان گفت که سبک دلبستگی ناایمن به واسطه تاثیرات بنیادی که بر تواناییهای تنظیم و مدیریت عواطف میگذارد منجر به بروز آسیب شناسی روانی به ویژه اختلالات گوناگون سوء مصرف مواد میشود.
پیشگیری و درمان دلبستگی
نتایج پژوهشهای فراوانی که در مورد آسیب شناسی روانی اختلالات سوء مصرف مواد انجام شده است، میتوانند در طراحی و برنامه ریزی درمان این اختلالات به کار برده شوند. به طور مثال رابطه، تفاهم و پیوستگی که بین بیمار و درمانگر ایجاد میشود، وسیله ای است که میتوان تغییرات درمانی را تسهیل نماید. بنابراین با توجه به اینکه سبک دلبستگی ناایمن به واسطه تاثیرات بنیادی که بر تواناییهای تنظیم و مدیریت عواطف میگذارد منجر به بروز آسیب شناسی روانی به ویژه اختلالات گوناگون سوء مصرف مواد میشود، درمانی که بر پایه نظریه دلبستگی طراحی شده باشد، میبایست معطوف بر تغییر سبک دلبستگی فرد بیمار باشد تا از این طریق علت زیربنایی بروز اختلال را درمان کند. به طور مثال میتوان به نوجوانان در معرض خطری که دارای سبک دلبستگی ناایمن هستند، آموخت که چگونه با یادگیری رفتارهای دلبستگی سالم، خود را با جامعه یکپارچه کنند. مارکوس (2003)، در یک کار پژوهشی بزرگ که در آن 203 بیمار بهبود یافته شرکت داشتند از پرسشنامه تاریخچه دلبستگی به منظور تعیین سبک دلبستگی دوران کودکی و مقیاس دلبستگی بزرگسالان، به منظور تعیین سبک دلبستگی دوره فعلی استفاده کردند. در این نمونه نسبت تعداد افراد دارای سبک دلبستگی ناایمن، بیشتر از نسبت تعداد افراد دارای سبک دلبستگی ناایمن در جمعیت عمومی بود. نکته امیدبخش در این پژوهش این بود که بیمارانی که مساوی با یا بیشتر از 10 سال پرهیز داشتند، بیشتر از بیمارانی که کمتر از 10 سال پرهیز داشتند، در سبک دلبستگی خود شاهد تغییراتی بودند. معتادان بهبود یافته اغلب در برنامه های 12 مرحلهای شرکت کردند. آنها در طی این برنامهها یاد گرفتند که چگونه میتوانند در چارچوب روابطی سالم به دیگران دلبسته شده و از حمایتهای اجتماعی دیگران برخوردار گردند.
بهبودی از الکلیسم و اعتیاد بسیار دشوار است. همچنین میزان عود بسیار زیاد است. از آنجایی که بین سبک دلبستگی و سوء مصرف مواد رابطهای وجود دارد، شناخت ماهیت این رابطه اهمیت زیادی دارد. چرا که شناخت ماهیت این رابطه، تلویحات بالینی و درمانی زیادی در موضوع پیشگیری و درمان سوء مصرف مواد دارد.
روشهای درمانی مبتنی بر دلبستگی ویژه ی سوء مصرف مواد
رواندرمانیهای فردی و گروهی متنوعی به منظور تاثیر بر سبک دلبستگی بیماران سوء مصرف کننده مواد طراحی شده است. علاوه بر درمانهای مشخصی مانند رواندرمانی مبتنی بر روابط ابژهای، رواندرمانیهای کمکی دیگری نیز میتوانند برای این بیماران، سودمند باشند. رواندرمانیهایی مانند درمان به کمک حیوان (AAT)، هنر درمانی و رواندرمانی تجربهای از درمانهای کمکی بیماران سوء مصرف کننده مواد هستند که با رویکرد دلبستگی انجام میشوند.
درمان به کمک حیوان (AAT)، یکی از درمانهای کمکی است که به منظور آموختن احساس دلبستگی سالم در افراد مخصوصاً معتادان طراحی شده است. AAT یک مداخله معطوف به هدف است که در آن یک حیوان که معیارهای لازم را داشته باشد، به عنوان جزئی از فرآیند درمان در نظر گرفته میشود. AAT، به منظور افزایش عملکرد جسمانی، اجتماعی، هیجانی و شناختی انسان، طراحی شده است. اثربخشی AAT در پژوهشهای فراوانی مشخص شده است. این درمان میتواند به صورت گروهی و فردی انجام شود. فرضیه اصلی در این روش این است که اگر مراجع بتواند در گام اول در رابطه با یک حیوان، رابطه سالم دلبستگی را تمرین کن، در گامهای بعدی میتواند این رابطه دلبستگی سالم را با انسانها بیاموزد. حیوان میتواند یک مرجع و منبع دلبستگی امن را فراهم کند و به واسطه درک این ایمنی است که فرد میفهمد که اینجا همان جایی است که میتواند روابط دلبستگی ناسالم و ناامن خویش را تغییر دهد.
هنر درمانی، درمان کمکی دیگری است که میتواند در تغییر سبک دلبستگی ناسالم افراد، سودمند باشد. هنر درمانگر میکوشد تا اعضای گروه را به ابراز احساسات از طریق فعالیتهای هنری برانگیزاند. اگر هنر درمانگر بتواند افراد را به حضور در گروه ترغیب کند، اعضا خواهند توانست احساسات خود را با دیگران در میان بگذراند. در میان گذاشتن احساسات و ابراز احساسات؛ یکی از مراحل اولیه در ایجاد سبک دلبستگی سالم و ایمن است. این روابط توام با اعتماد به عنوان مرحله اولیه ایجاد یک سبک دلبستگی ایمن است. این درمان در مورد کودکان و نوجوانان موثرتر است. اما بزرگسالان نیز اگر بتوانند احساسات خود را به خوبی ابراز کنند، از این درمان بهره خواهند برد.
درمانهای تجربهای نیز در موقعیت گروهی انجام میشوند. اعتمادی که در جو گروهی حاصل میشود، بسیار سودمند است. تجربه های وجودی اینگونه تعریف میشوند: ]مجموعهای از رخدادها یا موانع، و یا فعالیتهایی که فرصتهای حل مسئله یگانهای برای شناخت خود، چالشجسمانی، خطر کردن و حمایت گروهی، فراهم میکنند. پژوهشهای زیادی در تایید این درمان انجام نشده است. اما میتوان گفت که به عنوان یک درمان کمکی در ایجاد دلبستگی سالم مفید خواهد بود. به ویژه در جوامعی که مردها، خیلی احساسات خود را بیان نمیکنند. امید میرود که این درمان بتواند به عنوان وسیله پیشگیری و درمان بسیاری از مشکلات امروزی، موثر افتد. منطقی به نظر میرسد که درمانی گروهی که در آن، افراد بتوانند توانایی اعتماد کردن به دیگران را بیاموزند، فضایی است که در آن پیوند دلبستگی با دیگران به خوبی آموخته میشود.
بحث و نتیجه گیری
مصرف مواد یکی از علل عمده مشکلات زیادی است که در جامعه ما وجود دارد. شناسایی علل زیربنایی شکلگیری این مشکل، موضوع پژوهشی بسیار مهمی است. پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که در نوجوانان و بزرگسالان، سبک دلبستگی ناایمن با سوء مصرف مواد رابطه مستقیمی دارد. سبک دلبستگی در طی زمان ثابت است و نمیتوان به سادگی آن را تغییر داد. در اکثر نظریه های رواندرمانی، عقیده بر این است که پیوستگی و رابطهای که بین درمانگر و بیمار برقرار میشود میتوان به مانند همان پایگاه امنی عمل کند که مادر برای نوزادش فراهم میکند. بیمار به واسطه این امنیت روانی و فضلی توام با اعتماد و آرامش، جرات میکند که در فضای زندگی خود حرکت کرده و پیشرفت کند. این نوع رابطه میتواند در درمان سوء مصرف مواد بسیار مفید باشد. رابطه درمانگر-مراجع میتواند به گونهای رابطه حامی- معتاد تبدیل شده و از این طریق سبک دلبستگی فرد را اصلاح نماید. بنابراین در رواندرمانی سوء مصرف مواد میتوان با تاکید بر اصلاح و تغییر سبک دلبستگی، به بیماران کمک کرد تا بتوانند در پرهیز بمانند و به سمت زندگی بهتری گام بردارند.