آسیب شناسی روانی

وسواس یا رعایت بهداشت به منظور پیشگیری از کرونا

از وقتی که اخبار کرونا را شنیده، از خانه بیرون نمی رود، کسی را به منزل راه نمی دهد ولی با همه این موارد هر ده دقیقه یک بار، تمام دستگیره ها، تلفن همراه، و ساعت و ... را با الکل خالص شست و شو می دهد. دوباره، بعد از ده دقیقه همین کار را انجام می دهد. او سه روز است از منزل بیرون نیامده ولی هر یک ربع یا بیست دقیقه دست خودش را پنج بار به مدت پنج دقیقه می شوید. در منزل از دست کش استفاده می کند. خیلی سعی کرد که از بقیه اعضای خانواده هم بخواهد که همین کار را انجام دهند ولی چون آنها مقاومت کردند سعی می کند حتی به آنها هم نزدیک نشود.


با ورود ویروس کرونا به کشور و مبتلا شدن تعدادی از هموطنان، ترس و نگرانی بر مردم مستولی شد. اگر این چه نگرانی طبیعی است ولی، مهم است که با استفاده از شیوه ها و دستورالعمل هایی که از طرف وزارت بهداشت به مردم توصیه شده است، اقدام شود. شست و شوی دست ها به شیوه صحیح که بارها و بارها به مردم آموزش داده شده است و همین طور رعایت بهداشت فردی در زمینه پیشگیری از کرونا به شدت کمک کننده است. با این حال، تاکید بر شست و شو و رعایت نکات بهداشتی، در بعضی افرادی که سابقه وسواس داشتند یا زمینه وسواس داشتند، وسواس های عملی و حتی گاهی اوقات وسواس های فکری را دوباره ایجاد کرده است.

به دنبال ترس و اضطراب ناشی از کرونا، گاهی اوقات، شاهد عود وسواس هستیم. یعنی افرادی که سابقه وسواس و به خصوص وسواس عملی شست و شو داشتند، به شدت وسواس شست و شوی آنها برگشته است. بعضی افراد سابقه وسواس نداشتند ولی بعد از شروع کرونا و شنیدن توصیه های بهداشتی، رفتارهای شست و شوی شدیدی ایجاد شده است. وقتی به این افراد گفته می شود که چنین رفتارهایی خیلی بیشتر و شدیدتر از توصیه ها و دستورالعمل های وزارت بهداشت است، آنان مخالفت می کنند. واقعیت این است که وسواس با رعایت بهداشت معمول متفاوت است. شاید در این جا بهتر باشد که وسواس را تعریف کنیم:

وسواس، یک فکر مزاحم، تکراری، آزارنده و به زور وارد شونده intrusive است. فرد سعی می کند این فکر را از ذهن خود خارج کند چون به شدت وی را آزار می دهد ولی، آن فکر مزاحم و آزارنده، دوباره و دوباره به ذهن وی هجوم می آورد. به همین دلیل، برای رهایی از فکر آزارنده، فرد سعی می کند این فکر را خنثی undo کند. برای خنثی کردن این افکار از روش های مختلفی استفاده می کنند مانند فکر دیگری را به ذهن آوردن یا دعا خواندن یا شمارش و .... که در این موارد گفته می شود وسواس فکری دارد. گاهی برای خنثی کردن فکر وسواسی، فرد سعی می کند کار یا عملی انجام دهد تا آن فکر را از بین ببرد مثل شست و شو. در این مواقع گفته می شود که وسواس عملی وجود دارد. در اکثریت موارد، هم فکر و هم عمل وسواسی همزمان وجود دارند.

در شرایط فعلی برای مقابله با ویروس کرونا، بسیار مهم است که افراد دست هایشان را به طور مکرر بشویند، از موقعیت های خاصی اجتناب کنند و ... . آن چه که رفتارهای وسواسی را از رفتارهای بهداشتی جدا می کند این است که رفتارهای وسواسی خیلی شدیدتر از رفتارهای بهداشتی است. مثلاً در توصیه های بهداشتی از مردم خواسته شده هنگامی که از بیرون به داخل خانه می آیند دست شان را بشویند، نگفتند که اگر از خانه بیرون نرفتید هم مکرر و مکرر با آن اصول خاص دست های تان را بشویید. به مردم آموزش داده شده است که با اصول خاصی و حداقل به مدت بیشتر از 20 ثانیه دست هایشان را بشویند، ولی در شست و شوی های وسواسی ممکن است فرد هر پنج دقیقه یک بار و به مدت حدود سه بار و به مدت بیشتر از یک دقیقه دست ها را بشوید. یعنی مدت، تعداد و دلیل شست و شو خیلی بیشتر از توصیه های بهداشتی است.

نکته بسیار مهم آن است که در وسواس، افراد بر اساس توصیه های بهداشتی و دستورالعمل ها رفتار نمی کنند. بلکه، آنان بر اساس اضطراب ها و ترس های خود عمل می کنند. آنان کاری به علم و هشدارها ندارند بلکه بر اساس آن چه ترس و اضطراب های شان به آنان دیکته می کند، عمل می کنند. مراقب شروع یا عود وسواس باشید. درمان وسواس سخت و مشکل است. هر بار انجام رفتارها و افکار وسواسی، باعث تشدید بیماری می شود. به همین دلیل، افرادی که سابقه وسواس داشته اند، در این میان، به شدت باید مراقبت کنند تا دوباره وسواس آنها عود نکند.

بهداشت روانی

عدم تحمل ابهام و اضطراب

او می ترسد. از کرونا و همه اتفاقات بد دیگر. به همین دلیل، مرتب و لحظه به لحظه آمار مبتلا شدگان را چک می کند. در طی روز دو یا سه بار به نزدیکان تلفن می کند تا ببیند حال آنها خوب است یا نه. وقتی یکی از اعضای خانواده از منزل بیرون می رود هر ده دقیقه یک بار زنگ می زند یا پیام می دهد که چگونه تماس کمتری با اشیا بیرون داشته باشد. علاوه بر این، مکرر و مکرر اخبار بین الملل و سازمان جهانی بهداشت را چک می کند تا ببیند برای کرونا واکسن ساخته شده است یا در خارج از کشور برای کنترل این بیماری چه می کنند. آن چه ذهن او را مشغول می کند این که بالاخره چه می شود؟

خیلی افراد نگران اند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. به خصوص، هنگامی که بحران هایی مانند کرونا رخ می دهد، چنین نگرانی هایی بیشتر می شود. هیچ کسی نمی داند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. ممکن است پیش بینی هایی داشته باشیم ولی همه پیش بینی اند: ممکن است درست باشند یا غلط. دقیقا نمی دانیم چه رخ خواهد داد. به همین دلیل، می توان گفت بسیار عادی و طبیعی است که در مورد آینده ابهام داشته باشیم.

مطالعات نشان داده است که از نظر میزان تحمل ابهام انسان ها بسیار متفاوت اند. بعضی افراد با این ابهام چندان مشکلی ندارند، آن را می پذیرند و با آن کنار می آیند. ولی، عده ای دیگر تحمل اندکی در برابر این ابهام دارند. در این میان، افراد مضطرب، به خصوص افرادی که نگرانی های شدیدی دارند، در مورد ابهام آینده تحمل بسیار پایین تری دارند. عدم تحمل ابهام، یکی از ویژگی هایی است که در افراد مضطرب شایع است. بسیاری از این افراد سعی می کنند برنامه ها و راه حل های مختلفی تهیه و طراحی کنند تا این ابهام را به حداقل برسانند.

سبک دلبستگی ناایمن/ اجتنابی-بعضی مادران، چه برخوردهای طردکننده و بدون عشق با فرزند خود دارند. اگر مادر با طرد و سردی با کودک برخورد کند، سبک دلبستگی ناایمن و اجتنابی در کودک ایجاد می شود. چنین کودکانی هنگام ناراحتی در جست و جوی مادر نیستند. معمولاً، این مادران بی تفاوت یا طرد کننده اند.

افراد مضطرب درتحمل ابهام مشکل زیادی دارند. آنها به صورت های مختلفی سعی می کنند این ابهام را کاهش دهند از جمله:

همان طور که می بینید، آن چه در بالا مطرح شد، این روزها برای مقابله با ویروس کرونا بسیار استفاده می شود از جمله مکرر و مکرر فضاهای مجازی و رسانه های مختلف را چک می کنیم تا مطمئن شویم که اوضاع تحت کنترل هست یا نه. همچنین، مکرر و مکرر خودمان را چک می کنیم تا مطمئن شویم تمام راه کارهای پیشگیرانه را انجام داده ایم و .... . ولی، با انجام همه کارها، آیا اطمینانی از سالم ماندن از کرونا حاصل می شود؟ مسلماً نه.

واقعیت این است که ابهام در رابطه با اتفاقات زندگی به طورکلی و ابهام در مورد ویروس کرونا به طور اختصاصی بخشی از زندگی است که می گذارنیم. راهی برای رهایی ازاین ابهام وجود ندارد. هیچ کسی مطمئن نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد. تنها راه برای رسیدن به اطمینان، فقط توانایی پییشگویی آینده است که به نظر نمی رسد این توانایی را داشته باشیم. پس، بهتر است با این ابهام سازگار شویم. هیچ چیزی معلوم نیست. تنها کاری که می توانیم انجام دهیم، رعایت کارهای پیشگیرانه و مراقبت ازخود است. علاوه بر این، تقویت توانایی بدن مان در مقابله با بیماری ها و عفونت ها. بهتر است به لحظه حاضر فکر کنیم و از زندگی مان لذت ببریم تا این که به فکر اطمینان از عدم ابتلای به ویروس کرونا باشیم. زندگی جاری است. زندگی همین لحظه زمان حال است که برای جست و جوی اطمینان و اطلاعات بیشتر از دستش می دهیم.

روان شناسی مثبت

اثر هیجان ها بر سیستم ایمنی

سال ها قبل گروه کوهنوردی خوبی داشتیم و علاوه بر کوهنوردی، خیلی از شهرهای کشور را هم با هم سفر کردیم. دو بار در چله تابستان، به «قلعه رودخان» قلعه ای در دل جنگل های فومن سفر کردیم. عمداً، برنامه را در گرم ترین زمان سال می گذاشتیم که با باران مواجه نشویم. ولی هر بار زیر باران سنگینی تا قلعه راه پیمایی می کردیم. فکر کنید در دل جنگل سرتا پا خیس شوید.درست، حکایت موش آب کشیده. هر دو بار، باران فراوانی بارید. هم هوا سرد شد و هم ما خیس بودیم. ولی، در هیچ یک از سفرها هیچ یک از اعضای گروه علی رغم آن سرما و آن خیس شدن بیمار نشد. دفعه اول، من خیلی نگران بیماری خودم یا دیگران بودم. در بار دوم می دانستم که کسی بیمار نخواهد شد. اگر چه، در بار آخر، هنگام برگشت از قلعه به فومن یکی از پنجره های مینی بوس شکست و در تمام طول راه، در حالی که ما خیس خالی بودیم، از پنجره های مینی بوس باد شدیدی هم به داخل می آمد. ولی من چندان نگران نبود: به تجربه دریافته بودم، هنگام شادی و خوشی، در حین چنین تجربه زیبایی از زندگی، کسی بیمار نخواهد شد. بعداً، متوجه زیربنای علمی این تجربه شدم.

سیستم ایمنی انسان، از طیف وسیعی از سلول ها و مولکول های تخصیص یافته به وجود آمده که به تشخیص و شناسایی سلول ها و عوامل بیگانه می پردازد و آنها را از بین می برد. یک سیستم ایمنی قوی، ضامن یک بدن سالم است. هر آنچه منجر به بیماری می شود، در درجه اول باید به نوعی سیستم ایمنی بدن را شکست دهد. همه نقش عوامل جسمی و از جمله تغذیه، ورزش و تحرک را بر تقویت سیستم ایمنی می دانیم. آن چه بسیار مهم است و تحقیقات بسیاری در مورد آن در حال انجام است، نقش عوامل روانی و به خصوص هیجان ها در تقویت یا تضعیف سیستم ایمنی بدن است.

از دهه های قبل، نقش عوامل روانی در ایجاد استرس، تشدید استرس و مقاومت در مقابل استرس شناخته شده بود. مطالعات مختلفی نشان می دادند که استرس ها و به خصوص تجمع استرس های منفی زندگی با افت و ضعف دستگاه ایمنی بدن همراه است. مثلاً تحقیقات مختلفی نشان می داد دانشجویان به هنگام امتحانات بیشتر سرما می خورند. یعنی، استرس امتحان باعث می شود که سیستم ایمنی بدن ضعیف شود و در مقابل ویروس های معمولی آسیب پذیرتر شود. همین طور، استرس با کاهش سطح سلول های T همراه بوده است.

به همین دلیل، یکی از راه های افزایش قدرت سیستم ایمنی بدن، به خصوص در مقابل بیماری های مختلف و از جمله ویروس کرونا این است که مراقب سطح استرس های زندگی خود باشیم. علاوه بر این نقش هیجان ها بر سیستم ایمنی بدن بررسی و مطالعه شده است. مطالعات مختلف نشان داده اند افسردگی و اختلالات مشابه آن تاثیر منفی بر سیستم غدد درون ریز و سیستم عصبی انسان می گذارند. به این ترتیب، هرچه سطح سلامت روان بالاتر برود، سطح سلامت جسمی و روانی نیز بهبود می یابد. پس بسیار مهم است که برای افزایش سلامتی و تقویت سیستم ایمنی بدن مراقب حالات هیجانی و عاطفی خود باشیم.

اخیراً، محققان به بررسی نقش هیجان ها در تقویت یا تضعیف سیستم ایمنی بدن پرداخته اند. آقای فولویو داکیوستو Fluvio D’Acquisto از دانشگاه لندن بر مشابهت های زیادی که بین سیستم ایمنی و سیستم هیجان های انسان وجود دارد تحقیق و پژوهش کرده است. او پیچیدگی ها و تعامل شدیدی را بین عوامل هیجانی و عوامل مرتبط با ایمنی بدن مطرح می کند.

نکته مهم در تمامی این پژوهش ها این است که عوامل هیجانی، روانی می تواند تاثیر مثبت یا منفی بر سیستم ایمنی بدن داشته باشد. در موقعیتی مثل زمان حال که در هر حال، ویروس کرونا در اطراف ما وجود دارد مهم است که سیستم ایمنی بدن را تقویت کنیم. ولی، ترس ها، نگرانی ها، وحشت ها، خشم ها و .... نه تنها سیستم ایمنی را تقویت نمی کنند بلکه تضعیف هم می کنند.

این همه نگرانی، ترس و وحشت از ویروس کرونا، می تواند سیستم ایمنی بدن را ضعیف کند. آن چه در شرایط حاضر مهم است این که سیستم ایمنی خود را تقویت کنید. نگرانی، ترس و وحشت نه تنها کمکی به شما نمی کند بلکه جسم وروان شما را هم ضعیف می کند. شما قدرتی بر کنترل ویروس، قرنطینه، تهیه واکسن ضد کرونا و ... ندارید. ولی، قدرت مهمی که دارید و به شما کمک می کند تا از سلامت خود محافظت کنید، روان و ذهن شماست. شما می توانید با افزایش آرامش خود، سیستم ایمنی بدن تان را تقویت کنید. شما با آرامش خود می توانید بر تعداد و قدرت سلول های ایمنی بدن تان بیفزایید. الآن موقع تقویت سیستم ایمنی است. این همه هراس، نتیجه عکس همراه می آورد.

مهم است در شرایط فعلی، به آن چه می تواند احساسات و هیجان های مثبت تولید کند فکر کنیم. در حال حاضر توصیه بر آن است که کنار هم جمع نشویم. ولی بسیار کارهای دیگری است که می تواند در ما احساسات و هیجان های مثبت ایجاد کند. آیا به این موارد فکر کرده اید. به خصوص هنگامی که در منزل و همراه فرزندان و اعضای خانواده خود هستیم. چه کاری انجام دهیم تا بتوانیم به احساسات و هیجان های خوشایند دست یابیم؟ به آنها فکر کنید.

علاوه بر این،فعالیت های زیر می تواند به تقویت سیستم ایمنی کمک کند:

روان شناسی کودک و نوجوان

کودکان و کرونا

او 12 سال دارد، می داند کرونا چیست ولی نگران است. نگران همه هست ولی بیشتر از همه نگران مادر است. هر بار که مادر می خواهد از خانه خارج شود، مضطرب می شود. او نگران و بی قرار است تا مادر برود و برگردد. از مادر می خواهد بیرون نرود. می گوید هیچ چیزی نمی خواهد. تنها خواهشی که دارد ماندن مادر در خانه است. از زمانی که مادر پا از منزل بیرون می گذارد تا برگردد مرتب با تلفن تماس می گیرد و اگر یک لحظه مادر تلفن را قطع کند به شدت مضطرب می شود. مادر هم کلافه است و هم نمی داند با او چه کند.

دوباره کودکان نظاره گر صحنه های اضطرابی دیگری از بزرگسالان اند. آن چه آنان از بزرگسالان مشاهد می کنند اضطراب، نگرانی و دلشوره است. دوباره مشاهده مکرر رسانه های جمعی به خصوص تلویزیون، شبکه های مجازی و ... . دوباره صحبت از یک بیماری و یک خطر است. این بار، کروناست. چه کنیم ها و چه نکنیم ها مرتب مطرح می شود. نگرانیم. مرتب موضوعات مختلف و شبکه های مختلف را جست و جو می کنیم. به این و آن بد می گوییم. سرزنش می کنیم. از سهل انگاری ها و... صحبت می کنیم. اگر ها و بایدها و نبایدها را به میان می کشیم.

حواسمان به کودکان و نوجوانان نیست. آن چه مهم است و به آن توجهی نداریم، این که کودکان و نوجوانان شاهد ما هستند. آنان می بینند که ما نگرانیم و نگرانی ما موجب نگرانی آنها می شود. آنان علاوه بر این که مثل ما نگران کرونا هستند. نگرانی اساسی وعمیق دیگری هم تجربه می کنند که ناشی از به هم ریختگی ماست.

وقتی والدین و بزرگسالان نگران می شوند. کودکان، نگرانی مضاعفی را تجربه می کنند. به هم ریختگی و آرامش نداشتن بزرگسالان، به تنهایی آنان را به اندازه کافی مضطرب می کند. عدم آرامش والدین و به خصوص مادر، احساس امنیت و ایمنی آنان را مختل می کند. علت، همان پدیده دلبستگی است که در شماره 8 به طور مفصل در مورد آن صحبت کردیم. والدین منبع ایمنی و امنیت کودکان و نوجوانان اند. هنگامی که والدین در آرامش باشند، کودکان و نوجوانان هم احساس امنیت و آرامش می کنند. ایمنی و امنیت از والدین و به خصوص، مادر به اعضای دیگر خانواده سرایت می کند.

موضوع مهم دیگر این است که نوع برخورد ما با شرایط و اوضاع و احوال، جنبه آموزشی برای کودکان و نوجوانان دارد. نوعی آموزش غیر مستقیم و عمیق. مهم نیست که در دنیای بیرون چه می گذرد، مهم این است که نشان دهیم می توانیم بر شرایط و اوضاع و احوال مسلط شویم. این احساس تسلط، باعث ایجاد حس کنترل بر شرایط می شود. اگر برعکس عمل شود، یعنی احساس کنیم شرایط و اوضاع و احوال به گونه نامناسبی پیش می رود و ما هم قادر نیستیم بر آن تاثیر بگذاریم، دچار احساس استیصال و درماندگی می شویم. در چنین شرایطی، به گونه ای منفعل هیچ کاری برای بهتر شدن شرایط انجام نمی دهیم. باور داریم که اتفاقی در حال رخ دادن است که به ضرر سلامت و امنیت ما پیش می رود و کاری هم از دست ما ساخته نیست. پس، بدون هیچ اقدامی می نشینیم تا شرایط بر ما چیره شود. چنین وضعیتی، علاوه بر نگرانی بیشتر، مانع هر نوع فعالیت مثبت و مفیدی می شود.

چنین وضعیتی، آموزش مهمی به کودکان و نوجوانان می دهد. یعنی کودکان و نوجوانان می آموزند که در شرایط سخت و ناامنی هیچ کاری نباید کرد بلکه باید منفعلانه منتظر شد تا اوضاع و احوال بد بر ما پیروز شود. یعنی در مقابله با مشکلات، کلاً باید نشست و فقط نظاره گر بود که چگونه اوضاع ما را از پای درمی آورد.

این در حالی است که مرتب به کودکان و نوجوانان می گوییم دست از منفی نگری باید برداشت، باید سعی و تلاش کرد نباید تسلیم شد و باید فعالانه پیش رفت. این آموزش ها خوب است ولی مهم است که نشان دهیم که تسلیم شرایط نمی شویم. کودکان و نوجوانان بیشتر از چشم می آموزند تا گوش. مهم است آن چه توصیه می کنیم را در عمل به آنان آموزش دهیم.

درست است کرونا، بیماری جدی است، نمی توان به آن بی توجه بود، می تواند ضرر و زیان های جدی در پی داشته باشد. بله. همه موارد درست است. ولی، مهم است که در چنین شرایطی چه برخوردی انجام می دهیم. با چه روحیه ای واکنش نشان می دهیم، چقدر خودمان را می بازیم یا بر خودمان مسلطیم. برخورد والدین، الگوی آینده کودکان و نوجوانان در زندگی شان خواهد شد. مهم است در چنین شرایطی، دست به عمل شدن: مراقبت از خود. تلاش برای افزایش قدرت بدن مان در مقابله با این ویروس و هر ویروس دیگری. روحیه مثبت، امیدوار بودن، نباختن خود و مانند آن. مهم است راه حل های مفیدی بیابیم و انجام دهیم. همراه با روحیه خوش: امید و مثبت اندیشی. شما در این موارد چه می کنید؟ اقدام و کار شما، الگوی خوبی است برای فرزندتان تا در آینده در مقابله با مشکلات، بحران ها و سختی ها از آن استفاده کند.

نقد وتحلیل روان شناختی فیلمنامه

«پل های مدیسن کانتی»

کتاب نوشته رابرت جیمز والرRobert James Waller است که توسط ریچارد گریونیز Richard LaGravenese تبدیل به فیلمنامه شده است. کتاب در سال 1992 نوشته شد و در سال 1995 فیلمی به همین نام تهیه شد که موفقیت های بسیاری به دست آورد.

رابرت جیمز والر متولد 1939 و فارغ التحصیل دانشگاه آیووای شمالی است در رشته مدیریت است. او استاد دانشگاه و رییس کالج در رشته مدیریت بود تا بازنشسته شد. اولین رمان او «پل های مدیسون کانتی» است و بعد از آن تا سال 2007 رمان های دیگری نیز به چاپ رساند. او در سال 2017 فوت کرد.

فیلمنامه «پل های مدیسن کانتی» توسط گیل آوایی در سال 1392 به فارسی ترجمه شده است. کتاب 446 صفحه است که هم فیلمنامه فارسی و هم فیلمنامه انگلیسی را در بردارد و توسط موسسه هنر و ادبیات پارس لیت به صورت اینترنتی ارایه شده است.

زمان فیلم در طی داستان عقب و جلو می رود. فرزندان بزرگسال خانواده که یک خواهر و برادر اند، برای تدفین مادرشان به زادگاه خود برمی گردند. آنان با جعبه ای از وی روبه رو می شوند. همراه با کلیدی که مربوط به صندوقچه ای در اتاق خواب والدین شان است. با گشودن صندوقچه با وسایل عکاسی و سه بسته کتابچه با روکش چرمی و یک نامه روبه رو می شوند که روی آنها نوشته «کارولین یا مایکل«. نامه در ژانویه 1987 نوشته شده است. مادر در این نامه رابطه عاطفی و جنسی خود را به عکاسی که زمانی به منطقه آنها آمده بود را توصیف می کند. آنان عکس هایی از مادرشان را می یابند که مربوط به 1965 است، مادر شرح حال بخشی از زندگی مخفی خود را به آن دو بیان می کند.

فیلمنامه، پس از این مقدمه کوتاه به سال 1965 و زندگی این خانواده کوچک برمی گردد. زنی ساکن در حومه یکی از شهرهای آیوا همراه شوهر و دو فرزند دختر و پسری که به زودی کودکی خود را پشت سر می گذرانند. او و شوهرش میان سال اند. او خانه دار است و خود را در طی زندگی خانه داری گم کرده است.

کتاببه پیچیدگی های زندگی زناشویی می پردازد و بعد یک خیانت: شروع یک رابطه کوتاه مدت وگرم عاطفی. بدون قضاوت و سرزنش، کتاب نحوه شکل گیری یک خیانت را به طور عمیقی نشان می دهد. چه اتفاقی می افتد که کسی خیانت می کند؟ و بعد از خیانت چه می شود؟ چه کار باید کرد؟ چه تصمیمی باید گرفت؟ ماندن یا رفتن؟ چه تصمیم گیری سختی! ولی این هم تصمیم سخت دیگری در میان تصمیم های سخت زندگی است. تصمیم گیری برای ماندن در یک رابطه نه چندان ارضا کننده و رها کردن و رفتن با فردی عاشق را با جزئیات به تصویر می کشد.

به بخشی از کتاب توجه کنید:

رابرت: (ناامیدانه) فرانچسکا به من گوش کن. فکر می کنی چیزی که بین ما افتاده همینطور برای هر کی اتفاق می افته؟ چیزی که ما واسه همدیگر احساس می کنیم؟ چقدر ما احساس می کنیم؟ ما حتی دیگه دو نفر جداگانه نیستیم. بعضی آدمها تمام عمرشان دنبال یک همچین چیزی می گردن و تنها به خودشون می پیچند- بیشتر مردم حتی فکر نمی کنند این وجود داره و تو داری به من میگی که از این چشم بپوشم یک کار درستیه بکنم؟ که این جا تنها در ازدواج بمونم. تنها در یک شهر که ازش متنفری در خانه ای که حس می کنی بخشی ازش نیستی- تو داری به من میگی که کار درستیه بکنم؟

فرانچسکا: این انتخابیه که ما کردیم رابرت. ص 238.

در اواسط کتاب، ناگهان خواننده از خود می پرسد چرا مادر چنین رازی را بعد از فوت خود به فرزندان بیان می کند؟ آن چه مادر پس از فوت به فرزندان خود بیان می کند اثراتی بر زندگی آن دو دارد که هنگام مطالعه کتاب به آن پی می برید.

کتاب به زیبایی شرح یک خیانت، ابعاد مختلف آن، موقعیت یک انسان هنگام خیانت و بسیاری از پیچیدگی های زندگی مشترک را به گونه ای واقعی بیان می کند. نتیجه آن است که در انتهای کتاب شما احترام بیشتری به روابط انسانی و خانوادگی میگذارید و انسان های آسیب دیده در این نوع روابط را بهتر درک می کنید، می فهمید. بدون قضاوت وبدون سرزنش.

نقد و تحلیل روان شناختی فیلم

Shūgorō Yamamoto

«ریش قرمز»

فیلم ریش قرمز، محصول 1965 کشور ژاپن است که آکیرا کوروسوا Akira Kurosowaآن را کارگردانی کرده است. مثل بسیاری از فیلم های آکیراکوروسوا، توشیرو میفونهToshiro Mifune بازیگر اصلی فیلم است. فیلم بر اساس داستانی از شوگوئورو یاماماتوShugoro Yamamoto ساخته شده است. فیلم به صورت سیاه و سفید است.

امتیاز فیلم 4/8 از ده است. فیلمی که به گونه ای عمیق به مشکلات روانی اجتماعی مختلفی می پردازد: فقر، خودکشی، الکلیزم، خیانت، قتل، روسپی گری و ... . علاوه بر این، زیبایی های زندگی انسانی به عظمت خود را در فیلم نشان می دهد: عشق، وفاداری، بخشش خود و بخشش دیگران. در ابتدای فیلم با انبوهی از مردم فقیر روبه رو هستیم. در طی داستان فیلم با زندگی های مختلف و داستان های مختلفی از این مردم آشنا می شویم. در طی روند فیلم، دیگر، بیمار را به شکل بیمار نمی بینیم. پشت هر بیمار، زندگی و داستانی عمیق خود را نشان می دهد.

فیلم با ورود یاسوماتو، پزشکی جوان، مغرور و تحصیل کرده به درمانگاه شروع می شود: درمانگاهی حقیر که برای کار در آن فرد باید انگیزه های انسانی داشته باشد. یاسوماتو انگیزه ای برای ماندن ندارد. او فقط آمده است که سری به دکتر ناییدی یا همان ریش قرمز بزند. «او تحصیل کرده که به آدم های مهم خدمت کند. جزء پزشکان فرماندار باشد. پدرش دوست پزشک مخصوص فرماندار است». او پزشک جاه طلبی است که می خواهد «بیماران خاص» را درمان کند نه بیمارانی که همه می توانند آنها را درمان کنند.

فیلم به تدریج سه خط داستانی را به پیش می برد: 1- آشنایی با بیماران و باز شدن زندگی های خاص آنان 2- آشنایی با کارکنان بخش های مختلف بیمارستان و3- آشنایی با مشکلات یاسوماتو. در طی فیلم، با آشنایی با بیماران و کارکنان، یاسوماتو است که متحول می شود. او از جاه طلبی، لجاجت و غرور به تدریج دست بر می دارد. او هر چه با بیماران و مفهوم کمک به انسان ها بیشتر آشنا می شود، متواضع تر می شود و انگیزه های انسانی تر برای پزشکی می یابد.

انسان دوستی و وظیفه شناسی پزشک، اساس داستان فیلم است. رنج های عمیق انسان ها و پیچیدگی های آنان یک به یک در فیلم خود را نشان می دهد: بیماری در حال احتضار، یک بیمار روانی شدید، دختری ترومازده که قرار است در یک روسپی خانه کار کند ومقاومت می کند و برای اولین بار رابطه انسانی را تجربه می کند، زنی خیانت کار به همسر، دختری خیانت کار به پدر و ... .

یکی از زیبایی های فیلم، مطرح کردن عمق پیچیدگی انسان ها در روابط زناشویی است. زندگی ساواچی که به دیگران کمک می کند و بس. پیچیدگی عشق و وظیفه. عشق و دلسوزی. عمق احساسات انسان ها به یک دیگر. پیچیدگی زندگی زناشویی. بخشش خود و بخشش دیگری. ندامت در حد خودکشی. وحشت از اوج خوشبختی. خود را سزاوار خوشبختی ندیدن. تداوم رابطه انسان ها حتی پس از مرگ و... .

یکی از تاثیرگذارترین قسمت های فیلم، جایی است که کودکی که از آشپزخانه دزدی می کند با یکی از کارکنان درمانگاه ارتباط می گیرد: ارتباطی زیبا، عمیق، ترمیم کننده، سازنده و مبتنی بر عشق. سپس، با خانواده پسر آشنا می شویم. ارتباط این دو نفر باعث ارتباط سایر اعضای درمانگاه با این خانواده و به خصوص این پسر می شود. ارتباط چنان عمیق پیش می رود که به اندازه اعضای یک خانواده به هم نزدیک می شوند.

پیچپیدگی زندگی انسان های فیلم به تدریج آشکار می شود و همین طور زندگی یاسوماتو. در پسِ زندگی هر بیمار، پیچیدگی های عظیم انسانی خود را نشان می دهد: دختر زرگر که در ابتدا مورد سرزنش کارکنان قرار می گیرد وقتی داستان زندگی اش را بیان می کند، دیگر جایی برای سرزنش وجود ندارد بلکه کمک و حمایت جایگزین قضاوت و سرزنش می شود. شاید در طی مشکلات زندگی های انسان هاست که یاسوماتو نیز مشکل خود را می پذیرد و از خشم در می آید.

شاید یاسوماتو در میان مشکلات مردم و داستان زندگی آنان، مشکل زندگی خود را بهتر می فهمد و همین طور راه حل برخورد با آن مشکل را. فراموش کردن مشکلات خود در میان مشکلات مردم دیگر: او زندگی و عظمت بازی های آن را تجربه می کند. جوانی تازه از دانشگاه درآمده، برای اولین بار زندگی و بازی های سخت زندگی را تجربه می کند. چه بازی های عجیبی زندگی با انسان ها دارد! حال در این میان، بیمارستان و کارکنان مختلف آن سعی در درمان افراد دارند. مشکلات جسمی که با عوامل روان شناختی واجتماعی در هم آمیخته است. در طی داستان های متعدد فیلم، باز شدن پیچیدگی های زندگی انسان ها و خانواده های شان، یاسوماتو به تدریج تغییر می کند. پزشکی و طبابت او با انسانیت عمیقی گره می خورد. او با نظارت «ریش قرمز» و در کنار اوست که ماهیت اصلی پزشکی یعنی کمک به انسان ها را در می یابد.

در فیلم ریش قرمز، به صورت بسیار ظریف بحث نسبی گرایی اخلاقی نیز مطرح می شود: پول کلان از ثروتمندان به نفع فقرا گرفتن، حق السکوت گرفتن از آدم های گناهکار برای رهانیدن افراد بی گناه و مانند آن. نقش «ریش قرمز» از حد پزشک فراتر است: در بسیاری موارد نقش مددکار اعظم را بازی می کند و امدادهای متعددی به افراد می کند تا آن که بتواند عدالت را رعایت کند و از مستمندان و ستم دیدگان حمایت کند.

فیلم ریش قرمز یک جامعه شناسی پزشکی نیز هست. انسان ها، روابطشان و مشکلات شان در جامعه کوچک بیمارستانی و ارتباط این جامعه با جامعه بزرگ تر به خوبی بیان می شود. ریش قرمز فقط پزشک نیست که مددکار اعظم است. او پزشکی و مددکاری را به هم آمیخته است. عظمت پزشکی یعنی کمک به انسان ها، به جامعه، به مردم فقیر به خوبی در فیلم نشان داده می شود. او در یک جامعه مستمند و فقر زده نقش های مختلفی را ایفا می کند: پزشک، مددکار، بزن بهادر، قاضی، مشاور خانواده، حامی و .... . او اداره قلب یک جامعه یعنی بیمارستان را برعهده دارد. بیمارستانی که با عشق به انسان ها اداره می شود. انسانی که آن را اداره می کند فارغ از پیشرفت، پول و اعتبار است. او به انسان ها عشق می ورزد. این کیفیت متفاوت کار اوست و عامل دوام و بقای او و بیمارستانش. مسلم است جوانی که تحت نظارت چنین استادی طبابت کند، علاوه بر طبابت، پختگی و رشد را تجربه می کنند. تشکر از جامعه پزشکی که در همه حال سعی در کاهش رنج بشر و افزایش آسایش و رفاه آنان دارند.