عصر حاضر را عصر استرس مي نامندو همه انسان ها در جوامع و فرهنگ هاي مختلف استرس را تجربه مي كنند . با اين حال كمتر كسي مفهوم و معني واقعي اين واژه را مي داند.
استرس يعني دوباره سازگار شدن فرد با شرايط و موقعيت هاي جديد . هرجا كه تغييري در زندگي روي دهد ما با يك استرس رو به رو هستيم .زيرا شرايط زندگي تغيير كرده است و فرد بايد دوباره با اين شرايط و موقعيت جديد در زندگي خود سازگار شود و دوباره سازگار شدن باشرايط جديد هم ازنظر جسمي و هم از نظر رواني بر فرد فشار وارد مي كند و براي مدتي تعادل و ثبات رواني فرد رابرهم مي زند.براي آشنايي بيشتر با مفهوم استرس بهتر است مروري بر طبقه بندي استرس ها داشته باشيم.
انواع استرس
استرس هاي زندگي انسان بسيار زياد، متنوع و متعددند. در زير تعدادي از اين طبقه بندي ها ارائه مي شوند تا آنها رابهتر بشناسيد و بهتر بتوانيد در زندگي خود و ديگران بررسي كنيد كه آيا تحت استرس قرار داريد يانه. در پايين، طبقه بندي استرس ها از نظر شدت و فراواني ارائه شده است :
1. استرسهای فاجعه آميزيا تروماتيك (شديد)
بعضي از اتفاقات، تغيير بسيار شديد و عظيمي در زندگي ايجاد مي كنند. حوادث و فاجعه هايي مانند سيل، زلزله، جنگ، آتش سوزي، تصادفات و پديده هايي از اين قبيل باعث تغييرات بسيارشديدي درزندگي فرد ميشود به گونه اي كه مدتها طول خواهد كشيد تا فرد بتواند با اين تغييرات شديد و بزرگ كنار آمده و سازگار شود.
2. استرسهاي معمول زندگی
اين استرسها در زندگي همه انسانها رخ مي دهند و معمولا همه افراد در طي زندگي خود اين استرسها را تجربه مي كنند مانند رفتن به مدرسه، امتحان دادن، اشتغال، ازدواج، سوگوار شدن و از دست دادن عزيزان، بيماري، بدهكاري و مشكلات مالي، بيماري و مسائلي از اين قبيل. همانطور كه در مثالها ديديد بعضي از استرسها خوشايند ميباشند مثل به دنيا آمدن يك كودك در يك خانواده، پيدا كردن كار، ازدواج، قبولي در كنكور وبعضي از استرسها ناخوشايند هستند مانند اختلاف و مشاجره والدين، قبول نشدن در كنكور، طلاق، فوت يكي از عزيزان، بيماري يكي از افراد خانواده. به همين دليل استرسها را ميتوان ازنظر كيفيت نيزبه نوع ديگري طبقه بندي نمود :
3. استرسهای منفی
اين استرسها، اتفاقاتي منفي و ناخوشايند ميباشند. نمونه اين استرسها عبارت است از: مرگ يكي از عزيزان، طلاق، جدايي، بيماري، ناكامي و افت تحصيلي، مشكلات خانوادگي و مواردي از اين قبيل.
4. استرسهای مثبت
اين اتفاقات مثبت و خوشايند مي باشند.نمونه اين استرسها عبارت است از: قبول شدن در كنكور، ازدواج، حاملگي خواسته و برنامه ريزي شده، بچه دار شدن، ازدواج خواهران و برادران، ازدواج فرزندان، شاغل شدن، ترفيع گرفتن، خانه خريدن و مواردي از اين قبيل.
استرس های ازدواج
اگر چه، يكي از بهترين تجارب انسان در زندگي ازدواج است ولي همانطور كه قبلا گفته شد ازدواج يكي از استرسهاي نرمال و هنجار زندگي است كه معمولا هر انساني آن را تجربه ميكند. ازدواج ازاين نظر استرس به حساب ميآيد كه باعث تغييرات بزرگ هم در زندگي دختر وهم زندگي پسر ميشود. همان طور كه گفته شد به دنبال تغييرات زندگي يا استرس هاي زندگي انسان به طور معمول تعادل و ثبات رواني و جسمي خود را از دست مي دهد. اين دوران، فشار زا است و به فرد سخت مي گذرد. كساني كه تصورشان از ازدواج، يك اتفاق بدون استرس و ناراحتي است ممكن است از اينكه دوران سختي را مي گذرانند تعجب كنند و اين ناراحتي و فشار را ناشي از همسرشان بدانند و همين موضوع مي تواند مايه اختلاف و ناراحتي و سوء تفاهم ميان آنان قرار گيرد.
نكته مهم و اساسي آن است كه دركشور ما ازدواج در سه مرحله استرس زيادي بر عروس و داماد تحميل مي كند كه در پايين مرور مختصري بر هر يك از آنها انجام مي شود:
1.مرحله خواستگاری و تصميم گيری در مورد ازدواج
در اين مرحله استرس هاي متعددي بر فرد تحميل مي شوند كه بيشتر مرتبط باپذيرفته شدن از سوي نفر مقابل و خانواده وي، انجام مراسم خواستگاري، شروع آشنايي با نفر مقابل، بررسي ملاك هاي ازدواج خود و ديگري، واردشدن در يك فرآيند تصميم گيري است. امكان اشتباه كردن، صحت گفته هاي طرفين، ميزان صداقت طرف مقابل، شرط هاي ازدواج طرف مقابل و هماهنگي و تناسب اجتماعي – فرهنگي دو طرف خانواده هاي آنان از رايج ترين استرس هاي مربوط به ازدواج است. حضور در جلسه خواستگاري هم براي عروس و هم براي داماد مراسم سخت و پرفشاري است. به خصوص هنگامي كه از طرفين خواسته مي شود كه با يكديگر به تنهايي به گفت و گو نشسته و در خصوص ملاك هاي خود صحبت كنند براي همه افراد تجربه سختي است. گاهي اين استرس ها به اندازه اي سنگين مي باشندكه طرف مقابل از انجام خواستگاري و يا رفتن به خواستگاري اجتناب مي كند يا طرفين بدون اينكه ارزيابي، مطالعه و بررسي كنند، به طرف مقابل جواب رد مي دهند تا به موقعيت استرس زا پايان بخشند.
باتوجه به سنگيني استرس هاي روز خواستگاري معمولا دوطرف آن قدر راحت نيستند كه بتوانند آن قدر با يكديگر آشناشوند كه براساس اين آشنايي بتوانند راجع به زندگي مشترك خود تصميم بگيرند. چنان چه شرايط اجتماعي و فرهنگي خانواده اجازه دهد توصيه مي شود كه به مدت چندماه دوطرف با يكديگر صحبت كنند و ارتباط داشته باشندتا بيشتر با يكديگر آشنا شوند و براساس اين آشنايي بتوانند براي زندگي خود تصميم بگيرند.
2.مرحله جشن ازدواج و مراسم مربوط به آن
چنان چه مراسم خواستگاري به خوبي به پايان برسد و دو طرف مايل به تشكيل زندگي مشترك باشند در مراسم بله و برون مسائل مربوط به عقد و ازدواج بررسي مي شود. تعيين مهريه و در بعضي موارد شيربها از موضوعات مهم و سنگين، نه تنها براي عروس وداماد آينده بلكه كل خانواده هاست كه حتي گاهي به برهم خوردن ازدواج نيز مي انجامد.
تلاش براي تهيه مسكن، تهيه جهاز، تفاوت هاي سليقه و فرهنگي طرفين در اين زمينه نيز منجر به استرس هاي ديگري نيز مي شود. چنان چه طرف مقابل، يا خانواده وي و يا خود فرد انتظارات نامناسبي از خود داشته باشد برشدت استرس افزوده خواهد شد.
مراسم جشن عروسي يكي از كانون هاي مهم استرس و سوءتفاهم است. انتظارات غيرمعقول طرفين و اختلافات فرهنگي و اجتماعي در بسياري از مواقع مشكلات بيشتري توليد مي كند. نكته بسيار مهم آن است كه معمولا روز عروسي و جشن ازدواج روز سختي براي هم عروس و هم دامادوهم خانواده هاي دو طرف است. گاهي ممكن است افرادي كه چنين آگاهي ندارند، به اشتباه ممكن است تصور كنند كه همسر يا خانواده همسر در اين زمينه قصور كرده است.
3. مرحله زير يك سقف رفتن
مهم ترين واصلي ترين استرس ازدواج مربوط به همين مرحله است كه اكثرا مورد غفلت قرار مي گيرد. بسياري از افراد تصور مي كنند، آشنايي هاي دوران نامزدي يا دوران عقد براي شناخت زوجين كافي است. آن عده اي كه قبل از ازدواج با يك ديگر دوست بوده اندنيز با اين ديد وارد زندگي مشترك مي شوندكه به اندازه كافي يك ديگر را شناخته اند، بنابراين در زندگي مشترك خودنبايد مشكلي داشته باشند. حقيقت آن است هنگامي كه افراد زير يك سقف رفتند، زندگي مشترك به معني واقعي خود شروع شده است و مسئوليت ها و وظايف كو چك و بزرگ خانه و زندگي خود را به روشن ترين شكلي نشان مي دهد و اين زماني است كه زوجين با استفاده از مهارت ها، توان مندي ها و بلوغ و پختگي كه در ارتباطات دارند بايد به مقابله با اين مشكلات برخيزند و به تدريج شناخت بيشتري از يكديگر به دست آورده و تقسيم كار و فعاليت جديدي را شروع كنند.
مشكل شايعي كه پس از ازدواج و زير يك سقف رفتن وجود دارد و بايد به اهميت آن توجه اساسي شود موضوع ارتباط زوجين با خانواده قبلي خود است. در واقع، پس از ازدواج بايد ارتباط باخانواده قبلي در حد خاصي نگه داشته شود. درحقيقت، پس از ازدواج زوجين مرزي دور خانواده جديد خود مي كشند كه هركسي نبايد وارد اين مرز شود. اين مرز نبايد آن قدر بي رنگ و نامشخص باشد كه هركسي به حريم خانواده وارد شود و نه آن قدر اين مرز پررنگ و ضخيم باشد كه هيچ كسي نتواند به آن وارد شود. در زماني كه مرز خانواده كم رنگ و ضعيف است، افراد مهم خانواده هاي قبلي مي توانند براي افراد اين خانواده تعيين تكليف كنند از نحوه چينش وسايل خانه تا رابطه آنها با يكديگر. در اين موارد دخالت خانواده ها بسيار زياد مي گردد. در خانواده اي كه مرزها ي آن نفوذ ناپذيراست، هيچ كسي نمي تواندبا زوجين يا يكي از آنها ارتباط داشته باشد. اين نوع خانواده نيز مشكل زاست. مهم آن است كه زوجين با خانواده هاي قبلي خود ارتباط داشته باشند ولي برنامه ريزي آنها درمورد مسائل خود با هم فكري خودشان باشد، با يكديگر مشورت كنند و اولويت برنامه ريزي و فعاليت را به خود دهند. نه آن كه برنامه ريزي فعاليت هاي آنان از سوي خانواده اصلي صورت گيرد.
مقابله با استرس ها
منظور از مقابله، فعاليت ها و اقداماتي است كه فرد انجام مي دهد تا بتواند استرس را از ميان بردارد، كاهش دهد و يا با آن كناربيايد. فعاليت هاي مقابله اي به دو صورت است: يا فرد سعي مي كند اقداماتي انجام دهد تا استرس ها را كاهش دهد، حذف كند و يا با آنها كناربيايد مثل افزايش كار، تلاش فراوان، مشورت كردن، كمك گرفتن و... يا يك فعاليت ذهني يا درون رواني انجام مي دهد تابتواند آرامشي را كه با استرس از ميان رفته است را بازگرداند مانندتخليه احساسات ( گريه كردن )، درد دل كردن، دعا و نيايش كردن و... . در اين موارد فردكارخاصي انجام نمي دهد. به مقابله هاي دسته اول مقابله هاي مسئله مدار و به مقابله هاي دوم، مقابله هاي هيجان مدار گفته مي شود. مقابله هاي هيجان مدار كمك مي كند تا فرد بتواند آرامش خود رابه دست آورد و سپس بتواند با استفاده از مقابله هاي مسئله مدار مشكل خود را از ميان بردارد. بنابراين، هر دو نوع مقابله لازم و ضروري هستند. هر يك از مقابله هاي مسئله مدار وهيجان مدار مي توانند سالم و يا ناسالم باشند. مهم است كه زوجين در ابتداي ازدواج با استفاده از مقابله هاي هيجان مدار و مسئله مدار سالم بتوانند استرس هاي خود را كاهش دهند.
مقابله های مسئله مدار سالم
- اقدام به عمل نمودن،
- مشورت كردن ،
- برنامه ريزي كردن ،
- جمع آوري اطلاعات،
- مطالعه كردن ،
- استفاده از روش حل مسئله،
- درخواست كمك كردن و كمك گرفتن از ديگران.
مقابله هاي مسئله مدار ناسالم
- دزدي كردن،
- فرار از منزل،
- بزهكاري،
- استفاده از نيرنگ وحيله براي رسيدن به هدف ،
- بي بند وباري كردن.
مقابله هاي هيجان مدار سالم
- دعا و نيايش ،
- تخليه و ابراز احساسات مانند گريه كردن، ابراز خشم ( به طور سالم )،
- درد دل كردن با دوستان و آشنايان.
مقابله هاي هيجان مدار ناسالم
- اعتياد و پناه بردن به مواد مخدر،
- بدگويي،
- خشونت و پرخاشگري با ديگران،
- تخريب اموال ديگران ،
- شكستن و پرتاب اشيا،
- پناه بردن به خرافات و فال و فالگيري.
زوجين با استفاده از مقابله هاي سالم چه هيجان مدار و چه مسئله مدار مي توانند استرس هاي نرمال و هنجار ازدواج را به مقدار زيادي كاهش دهند و كيفيت زندگي خود را بهبود بخشند.