تحولات روانی و شخصیتی دوره نوجوانی یکی از مهمترین و پیچیدهترین موضوعاتی میباشد که بسیاری از روانشناسان را بر آن داشته که به بررسی و تحقیق در این زمینه بپردازند. در عین حال مسأله هویتیابی و کسب هویت یکی از مهمترین تغییراتی است که در دوره نوجوانی مطرح میشود ما سعی بر آن داریم که در ادامه به طور خلاصه به بررسی فرآیند کسب هویت بپردازیم.
اریکسون (1968،1950) اولین کسی بود که هویت را به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی و گامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی ثمربخش و خشنود، تشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن اینکه چه کسی هستید، برای چه چیزی ارزش قائلید و چه مسیری را میخواهید در زندگی دنبال کنید. اگرچه بذرهای تشکیل هویت در سنین پیش از نوجوانی کاشته شده است، اما افراد تا نوجوانی مجذوب این تکلیف نمیشوند. به عقیده اریکسون نوجوانان در جوامع پیچیده، دچار بحران هویت میشوند، یک دوره سردرگمی و پریشانی موقتی که قبل از به توافق رسیدن در مورد اهداف و ارزشها، آن را تجربه میکنند. عوامل متعددی در کنار هم بر فرآیند شکلگیری هویت در این گروه سنی تأثیر میگذارد.
مدرسه در شکل گیری هویت
فرایند پذیرفتن «خود» موضوعی است که دانش آموزان بیش از هر چیز در مدرسه به آن نیاز دارند و تأمین آن میتواند نخستین قدم در جهت موفقیتهای بعدی آنها باشد اگر مدرسه در این مورد به دانش آموزان کمک کند آنها به جای تسلیم شدن به موقعیتها و پذیرفتن بی چون وچرای آن، به ارزیابی مجدد از خود پرداخته، به سطح انتظار مطلوب از خویشتن توجه میکنند.
مدرسه با ارائه فرصتهای غنی وگوناگون برای جستجوگری واکتشاف می تواند تأثیر مهمی بررشد هویت نوجوانان بگذارد. یکی از این فرصتها ایجاد شرایطی است که نوجوان بتواند شغل دلخواه خود را کشف وبرای دستیابی به آن برنامه ریزی وکار کند. اریکسون می گوید: "ناتوان ماندن از دستیابی به یک هویت شغلی بیش از هر چیز آرامش نوجوانان و جوانان را در هم میریزد".
عوامل مربوط به والدین در شکل گیری هویت
روابط بین کودکان و والدین وسایر اعضای خانواده را میتوان به عنوان نظام یا شبکهای از بخشهایی دانست که در کنش متقابل با یکدیگرند. نظام خانواده در مجموعهای از نظامهای بزرگتر قرار گرفته است: محله، جامعه وجامعه گستردهتر. این نظام به طور مستقیم یا غیرمستقیم در کودکان ونوجوانان نأثیر میگذارد.
نوع ارتباط نوجوانان با والدین در چگونگی شکلگیری هویت آنان مؤثر است، پژوهشهای مارکستروم –آدامز(1992)،واترمن(1992)،وگراتیوانت وکوپر(1986) مؤید این مطلب است: نوجوانانی که در حالت پراکندگی هویت هستند، غالبا کسانی هستند که از جانب والدین خود به فراموشی سپرده شده ویا طرد شدهاند. شاید علت این امر آن است که شکلگیری هویت در آغاز مستلزم همانند سازی با پدر و مادر است وهمانندسازی با ویژگیهای آنان وقتی انجام میشود که نوجوانان به آنها دلبستگی داشته باشند. همچنین وقتی نوجوانان وابستگی شدیدی به والدین داشته باشند و مدام از آنها فرمان ببرد، هویت او حاکی از تسلیمطلبی در مقابل والدین خواهد بود، زیرا ممکن است هیچوقت به خود اجازه ندهند که اقتدار ومعیارهای والدین را زیر سؤال ببرد. بر عکس نوجوانانی که هویت محکمی به دست میآورند غالبا کسانی هستند که از عواطف محکم و آزادی کافی و محیط خانواده امن برخوردارند و اجازه پیدا میکنند که فردیت خود را کسب کرده و آن را حفظ کنند.
والدین از عوامل مهمی هستند که میتوانند به نوجوانان کمک کنند تا از عهده آنچه لازمه مستقل شدن است برآیند و بدل به بزرگسالی توانا، متکی به خود و دارای تصویر مثبت از خود شوند. نیاز به والدین دلسوز و با محبت که در جریان رشد فرزندان خود هستند ثابت شده است. در زمینه خانوادگی نوجوانانی که سازگاری کمتری دارند و با مشکلات بسیاری روبهرو هستند، بیشتر خصومت،سهلانگاری و بیاعتنایی والدین دیده میشود، تا پذیرش، محبت و اعتماد. برای مثال نوجوانان از لحاظ بعضی از علایق، مانندموسیقی و نیز سرگرمیها، مد لباس، زبان و الگوهای کنش متقابل بین همسالان، تحت تأثیر همسالان خود قرار دارند. پدر و مادر از لحاظ مسائل اخلاقی و ارزشهای اجتماعی و درک جهان بزرگسالان در نوجوانان نفوذ بیشتری دارند.
عوامل فرهنگی-اجتماعی-قومی در شکل گیری هویت
وضعیت جامعه در زمینههای فرهنگی و تاریخی دورهایی که نوجوانان و جوانان با آن سر وکار دارند برچگونگی رشد هویتشان تأثیر قطعی میگذارد. در حالی که ارزشهای مذهبی و سیاسی تأثیر بیشتری برچگونگی شکلگیری هویت اکثر نوجوانان و جوانان ما دارد. در کشورهای پیشرفته صنعتی ترجیحهای شغلی و ایفای نقش جنسی است که بر هویت اکثر نوجوانان تأثیر دارد. همین طور، وقتی که مسائل جنگ و انقلاب و درگیریهای سیاسی در جامعهای مسلط باشد، هویت نوجوانان وجوانان نیز متناسب با این مسائل شکل خاص خود را خواهد گرفت. چیزی که متفاوت از شرایط آرام و طبیعی زندگی است. طبیعی است که ابعاد گوناگون هویت نوجوانان وجوانان هر کشوری متناسب با فرهنگ خود در همان راستا شکل خواهد گرفت و بنابراین توجه علمی به جوانب مختلف این موضوع، هویت ملی-مذهبی و استقلال فرهنگی-اجتماعی ما است.
در مقابل تغییرات سریع اجتماعی، جوانان روابط قبلی خود را با اشخاص مورد بررسی مجدد و بازنگری قرار میدهند و با از نو مشخص ساختن آنه به گذشته فرهنگی خود توحید میبخشند. پیش از آنکه خود را آماده برای تحقق وظایفی بدانند و یا در تصور خود برای ساختن آینده خودمهیا باشند. این بررسی مجددسنت فرهنگی به وسیله جوانا دارای پیامدهای مهم و امیدوار کنندهای برای جامعه است، زیرا این امر چنین معنا میدهدکه آنچه پشت سر گذاشته شده از رده چیزهای پایدار و دوام پذیر کنار گذاشته شده است ومسائل مربوط به جهت گیری آینده جامعه مدام مورد بررسی قرار میگیرند وبه تحول جامعه از دیدگاه یک انتقادی مینگرند.
برای نوجوانانی که در پی تعریفی از خویش هستند، اطلاعات مربوط به رفتار دیگران میتواند منبع مهمی از اطلاعات باشد. اما از دید اریکسون، هماهنگ کردن خود با گروه اجتماعی، تنها یک بخش از فرایند پیچیده هویت یابی است. علاوه بر دیدن شباهتهای ضروری و سازنده بین خود و اعضای گروه اجتماعی، راحت کنار آمدن با تفاوتهای خود وگروه اجتماعی نیز لازمه هویت یابی صحیح است. افرادی که در حالات نا پایدار مثل گم گشتگی و دیررسی قرار دارند، ممکن است برای تعریف خود از گروه اجتماعی استفاده کنند، چرا که آنها فاقد معیارهای درونی یا احساس کفایت شخصی هستند.
اگرچه نوجوانان با سابقه قومی مطلوب گاه با مباحث هویتی دشوار روبه رو می شوند، برای آنها قومیت سؤال مهم و برجستهای نیست. چون تعصب کمتری متوجه آنهاست؛ بسیاری حتی با افزایش سن و نزدیک شدن به بزرگسالی احساس فزایندهای از مستحق بودن را دارند. اما برای نوجوانانی که که از گروههای اقلیتهای قومی هستند، مباحث هویتی متفاوت است. به طور کلی این نوجوانان فرصتهای کمتری برای آغاز اکتشاف و جستجو در اختیار دارند. هرچند که ممکن است برای غربال کردن درمجموعه ارزشهای فرهنگی (ارزشهای فرهنگ اکثریت وارزش فرهنگ اقلیت) وگزینههای هویتی نیازمند زمان وحمایت بیشتر باشند.
بدون چنین اکتشافی ممکن است بازداری زودرس اتفاق بیفتد و در مواردی خطر ملحق شدن به گروههای بزهکار ودیگر گروههای افراطی افزایش یابد. وقتی نوجوانان اقلیتهای قومی از لحاظ روان شناختی و اجتماعی حمایت میشوند، مسائل دو گانه هویتی را حل می کنند و نتایج می تواند بسیار مثبت باشد.
عوامل شناختی در شکل گیری هویت
تواناییهای شناختی نوجوانان نیز هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی در سالهای نوجوانی به رشد خود ادامه میدهد. کمی است از این نظر که نوجوانان تکالیف ذهنی را در مقایسه با سالهای کودکی سریعتر، راحتتر و با کارایی بیشتر انجام میدهند. کیفی است از این نظر که در فرایندهای نهفته عقلی نوجوانان که برای تشریح و استدلال درباره مسائل به کار میرود و تغییرات مهمی به وجود میآورد.
رشد شناختی تأثیر مهمی بر شکل گیری هویت دارد. در دوره نوجوانی به مرحله تفکر عملیات صوری میرسد، امکان بسیار بهتری به دست میآورد که هویت آتی خود را ترسیم کند و به ابعاد آن بیندیشد. نوجوانان به فکر کردن، به خصوص به افکار خود درباره خویشتن، مشخصه مرحله عملیات صوری است. دختر یا پسر جوان معمولا درون نگر و تحلیلگر میشود. علاوه بر این، فکر و رفتار خود مدارانه میشود. رشد شناختی در بروز احساس هویتی مشخص در نوجوانان با دوری از عینیات، با استدلال، یا«تمرکز» و با امتحان کردن حدسیات با خود روبه رو می شود. او کیست؟ این کسی که فکر میکند، عقیدهای پیدا می کد و آن را ابراز میکند کیست؟ او چیست؟ در او چیست؟ این مرکزی که عقایدش در آنجا شکل میگیرد کجاست، عقایدش در کجا ایجاد میشود؟ حدسیاتش در کجا فرمولبندی میشود؟ آیا در خود او ایجاد میشود؟
جنسیت
تفاوتهای جنسیتی به به مجموعه خصوصات و رفتارهایی گفته میشود که از سوی اجتماع از یک زن یا یک مرد انتظار میرود. اریکسون اظهار میدارد که رشد هویت برای مردان و زنان ممکن است کاملا متفاوت باشد او پیشنهاد میکند که تفاوتهای کالبد شناختی ممکن است در ویژگیهای فرآیند رشد هویت اثر بگذارند. براین اساس کولومبوک وفی وش(1995)نتیجه گرفتند: به نظر میرسد که تفاوتهای جنسیتی در گرایش اخلاقی، از تفاوتهای جنسیتی در اجتماعی شدن نشأت می گیرد. لازم است که نگاه دقیق تری به نحوه رفتار والدین، همسالان ومعلمان با دخترها و پسرها بکنیم و ببینیم که چگونه این تعاملهای اولیه نه تنها در استدلال اخلاقی بلکه در بسیاری از دیگر خصیصهها بر رشد تفاوت های جنسیتی اثر میگذارند.
اریکسون(1968) جهت گیری شغلی را برای مردان و علاقه مندی به ازدواج و پرورش فرزندان را برای زنان، محور اصلی شکل گیری هویت میدانست. مارسیا(1966) اعتقاد دارد در حالی که مردان در پایگاه هویت دیررس، بیشترین شباهت را به هویت موفق دارند، در زنان بیشترین شباهت، بین هویت موفق و هویت زودرس است. مارسیا نتیجه میگیرد که زنان برای مورد تأیید واقع شدن تحت فشار هستند. آنها ارزشهای اجتماعی را انتقال میدهند. برای آنها ثبات هویت بسیار مهم است. سازگاری برای آنها هویت موفق در زندگی است. بدون اینکه برای پیشرفت هویتشان تلاش کنند.گ یلیگان(1982)، از مطالعات خود نتیجه میگیرد که مسیر هویت زنان ممکن است متفاوت با مردان باشد. در نظریه اریکسون هویت مقدم بر صمیمیت است. اما در زنان به نظر میرسدکه هویت وصمیمیت ترکیب میشود و صمیمیت پیشی میگیرد و طولانیتر میشود. هویت زن آن گونه که برای خودش مطرح است، در ارتباط با دیگران تعریف میشود. زنان هویت موفق را کمتر از طریق تلاش رقابت آمیز و بیشتر از طریق تلاش همراه با تشریک مساعی به دست می آورند.
به همین دلیل چگونگي برخورد فرد با مسئلهی هويت و همچنين فرآيند شكلگيري هويت، صرفنظر از عوامل فردی و شخصيتی به عوامل اجتماعي نيز بستگي دارد. براي مثال در جامعه ای كه نوجوان با انبوهی از اطلاعات، آرمانها، ارزشها، هنجارها و شيوههای مختلف زندگي روبرو است به سادگي نميتوان در وضعيتهاي دستيابي به هويت يا توقف هويت قرار گرفت. در اين دوران هويت فرد ممكن است داراي تركيبي از فرهنگها، ارزشها و آرمانهاي مختلف باشد. به عبارت ديگر ممكن است وضعيت «تعليق هويت» زمان بيشتري از زندگي فرد را دربرگيرد و چه بسا فرد را دچار بحران هويت يا عدم انسجام هويت نماي. اين مسئله در مورد دختران و هويت جنسيتي آنها نيز صادق است. به ويژه در جوامع جهان سوم كه امكان جستوجو و تحقيق در مورد ارزشها و هنجارها براي دختران بسيار اندک است و آنان معمولاً در هويتي از پيش تعيين شده متوقف ميمانند. اما شرايط اجتماعي، امكان تحصيل براي دختران، بزرگ شدن شهرها و دگرگوني خانواده و روابط خانوادگي به ويژه رسانههای جمعي، دختران جوان را نسبت به توقف در وضعيت هويتي خويش معترض ساخته و در جهت بازتعريف و بازسازي هويتهاي تحميلي فعال كرده است. درنتيجه، شماري از اين دختران، دوراني را تجربه ميكنند كه مارسيا از آن به عنوان «تعليق هويت» سخن گفته است.
سلام.ممکن نام نویسنده این متن وتاریخ انتشارشوبهم بگید؟کلا درموردش بهم اطلاعات بدین.ممنون میشم.
درود بر شما. نویسنده مقالات خانم دکتر نوری می باشند.