خانواده، يكي از مهم ترين كانون هاي مداخله در زمينه پيشگيري است. سبك فرزندپروري، تاثير مهمي در سلامت و همچنين آسيب پذيري در مقابل اعتياد است. زيرا، تحقيقات مختلف نشان داده اند يكي از عوامل مهم خطر ابتلاي به اعتياد، والدگري مختل است. محققان امور خانواده، سبك هاي مختلف والدگري را مشخص كرده اند از جمله سبك فرزند پروري دموكراتيك، سهل گيرانه و مستبد.
در خانواده هاي قاطع، والدين و فرزندان ساعاتي را به تعامل به يك ديگر مي پردازند و والدين در همان حال كه روابط گرم، با محبت و پر حمايتي از فرزندان خود دارند، بر رفتارهاي آنان نيز نظارت دارند. آنان قواعد و قوانين مناسب فرزندان خود را با استدلال به آنان تفهيم مي كنند. اين والدين قاطع و در عين حال گرم و با محبت هستند.
والدين سهل گير، بدون آن كه قواعدي براي رفتارهاي فرزندان خود تعيين كنند و بر رفتارهاي آنان نظارت داشته باشند، فرزندان خود را آزاد گذارده و براي آنان محدوده هاي رفتاري خاصي تعيين نمي كنند. در اين خانواده ها، والدين بر جنبه محبت و گرمي رفتار خود تاكيد دارند.
زماني كه والدين افكار، عقايد و خواسته هاي خود را بر فرزندان تحميل كنند، سبك والدگري مستبدانه وجود دارد. در اين خانواده ها، والدين به كنترل دقيق فرزندان مي پردازند و كمتر به ابراز محبت و حمايت مي پردازند.
والدين مستبد، با كنترل سنگين بر رفتار فرزندان، زمينه مناسبي را براي بروز آسيب هاي رواني اجتماعي به ويژه اعتياد فراهم مي كنند. تعارضات و فشارهاي خانوادگي سازگاري نوجوانان را تحت تاثير خود قرار مي دهد. در اين ميان، اضطراب، افسردگي و واكنش هاي روان تني از مشكلات شايع است. تحقيقات نشان داده است كنترل كم و يا كنترل زياد نامناسب با مشكلات رفتاري فرزندان ارتباط دارد. دختراني كه هر دو والدين خود را مستبدانه ارزيابي مي كردند، خود را فاقد توانايی تصميم گيري ارزيابي مي كردند، در مقايسه با دختراني كه والدين خود را قاطع يا سهل گير ادارك كرده بودند. همچنين، نوجوانانی كه والدين مستبد دارند، سازگاري كمتري در مقايسه با ساير خانواده ها از خود نشان مي دهند (رضوی، محمودی و رحيمی، 1387).
فولادچنگ (1385) در مطالعه خود در زمينه رابطه بين الگوهاي خانواده و سازگاري نوجوانان گزارش داد، ميانگين سازگاري نوجوانان خانواده هاي مستبد و آسان گير در مقايسه با خانواده هاي قاطع بسيار پايين است و اين تفاوت معني دار است. با اين حال، بين سازگاري نوجوانان خانواده هاي مستبد و آسان گير تفاوت معني داري وجود نداشت.
در همين رابطه، كورش نيا و لطيفيان (1386) در مطالعه خود در زمينه الگوهاي ارتباطي خانواده ها و ميزان افسردگي و اضطراب فرزندان آنان، گزارش دادند، خانواده هايي كه گفت و شنود منع مي شود يا وجود ندارد از جمله خانواده هاي مستبد، پيش بين اضطراب فرزندان است. همچنين، يافته هاي آنان نشان داد، گفت و شنود خانواده پيش بيني كننده معنادار و منفي افسردگي است. يعني هرچه خانواده ها با فرزندان خود در زمينه موضوعات مختلف ارتباط غني تري داشته باشند، احتمال تاب آوري آنان در مقابل مشكلات بيشتر مي شود و اين همان چيزي است كه در خانواده هاي مستبد وجود ندارد. بدين ترتيب، خانواده هاي مستبد، زمينه هاي ايجاد اضطراب و افسردگی در نوجوانان را فراهم مي كند و سازگاري آنان را با شرايط زندگي بيشتر ضعيف مي كند.
علاوه بر اين، فرزندان خانواده هاي مستبد، نقش خود را در شكست ها و پيشرفت ها به حداقل مي رسانند.به همين دليل، احتمال آن كه اين فرزندان روش هاي مقابله ناسالم تري را در مقابل فشارها و استرسها برگزينند، افزايش مي يابد. همچنين، فرزندان اين خانواده ها بيشتر نقش مجري را بر عهده مي گيرند كه بي چون و چرا، دستورات و خواسته هاي والدين را اجرا مي كنند و بدون آن كه خود را مسئول كار خود بدانند، مخالفتي در برابر اوامر والدين ندارند. علاوه بر اين، زماني كه رابطه والدين بر اساس استبداد باشد، جامعه پذيري با موفقيت صورت نمي گيرد. فرزندان چنين خانواده هايي انزواطلب بوده و در يافتن دوست مشكلات متعددي خواهند شد(منادي، 1384).
با توجه به مطالب بالا، خانواده هاي مستبد، شرايطي فراهم مي كنند كه فرزندان بدون آن كه تفكر نفادانه اي داشته باشند، مجري خواسته ها و انتظارات والدين خواهند بود. چنين وضعيتي، فرآيند هويت يافتگي فرزندان را نيز با مشكلات متعددي فراهم خواهند كرد. احتمال آن كه اين فرزندان دچار هويت هاي زودرس يا مطيعانه شوند زياد است. نتايج تحقيقات نشان داده است كه سبك هويت مطيعانه و يا هر گونه اشكال در هويت يابي با آسيب هاي روان شناختي همراه است.
در مجموع، خانواده هاي مستبد با فراهم كردن شرايطي كه احتمال مشكلات ناسازگاري، اضطراب، افسردگي را افزايش مي دهند و همچنين، فرآيند هويت يابي را مختل مي كنند و فرصت تصميم گيري، مسئوليت پذيري و تفكر نقاد را از فرزند مي گيرند زمينه مناسبي براي رشد آسيب هاي رواني- اجتماعي به ويژه اعتياد ايجاد مي كنند. اين در حالي است كه اين نوع خانواده، فرآيند جامعه پذيري و ايجاد و تمرين مهارت های اجتماعی را نيز مختل مي كنند كه خود يكي از عوامل خطر ابتلای به اعتياد است. با توجه به مطالب بالا، به نظر مي رسد فرزنداني كه در خانواده هاي مستبد زندگي مي كنند، در معرض خطر بالاي ابتلاي به آسيب هاي رواني- اجتماعي به ويژه اعتياد قرار داشته باشند. به همين دليل، ضروري است مداخلات پيشگيري انتخابي، اين گروه را نيز كانون برنامه هاي خود قرار دهد.
پيشگيريی انتخابی، بر خلاف پيشگيري عمومی به افراد، خانواده ها يا گروه های در معرض خطر می پردازد.