روان شناسی مثبت

شهود و نقش آن در زندگی انسان قرن بیست و یک

ع. به علت سابقه رفتارهای همسرش به او اعتماد چندانی نداشت. او تمایل داشت بداند همسرش با چه کسی صحبت کرده و چه مطالبی گفته است. وقتی همسرش در حمام بود به سرعت سراغ موبایل همسرش رفت. موبایل رمز ورود داشت. او بدون این که بداند یا شماره ای در ذهنش باشد شروع کرد به زدن روی دگمه ها. چیزی در درونش شماره ها را به او میگفت. او به سرعت شماره ها را وارد کرد و در مقابل تعجب و حیرتش متوجه شد که رمز درست بوده و او می توانست تمام آن چه که می خواست را ببیند و بخواند. ولی، همان صدای درون به او هشدار داد که این کار را نکند. ع. به این صدای درون پاسخ داد و موبایل را از خود دور کرد، و هیچ چیزی را وارسی نکرد.

انسان ها تجربه های مختلفی در زندگی دارند. یونگ تجارب انسانی را به 4 دسته تقسیم می کند: حس ها، هیجان ها، تفکر و شهود. یونگ معتقد است در یک انسان کامل هر چهار بعد باید به یک اندازه رشد کرده باشند. عدم رشد بخشی از این تجارب و رشد بیش از حد تجارب دیگر باعث عدم کمال انسان می شود. به عبارت دیگر، یک انسان کامل، انسانی است که چهار نوع تجارب بالا را به یک اندازه در زندگی خود داشته باشد. خوب، با یک نگاه می شود فهمید که شاید بخشی که کمتر از همه، انسان قرن 21 به آن می پردازد، شهود باشد. درگذشته مردم به این قسمت از تجارب خود اهمیت می دادند. ولی، با گسترش علم کمی از این نوع تجارب دور شده اند.


شهود در لغت نامه دهخدا برابر است با کلماتی مانند حاضر شدن، دیدن، حاضرآمدن، عیان، آشکار، پیدا در مقابل غیب. این کلمه مترادف است با بینش، بصیرت. معمولاً شهود را در مقابل عقل و منطق قرار می دهند. شهود را توانایی درک چیزی یا کسب دانش بدون نیاز به اثبات، مدرک و استدلال خودآگاهانه تعریف می کنند. آن چه درتعاریف مختلف مشترک است، دسترسی به دانشی ناخودآگاه بدون نیاز به استدلالی آگاهانه است.

معمولاً، وقتی کلمه شهود به ذهن می آید، بلافاصله ادیان و عرفان و به خصوص تمدن مشرق زمینه به ذهن مان می آید. درست است. تمدن شرق و به خصوص ادیان و عرفان شرقی مفاهیم غنی از اهمیت شهود و تجربه آنها در زندگی ارایه می کنند. ولی، این موضوع محدود به شرق و تمدن ها و ادیان شرقی نیست. در روان شناسی امروزی، شهود جایگاه خاصی دارد.

از نظر روان شناسی، شهود عبارت است از بینشی فوری. یا فرآیندِ معرفتی فوری و بلافاصله، بدون وجود افکار منطقی آشکار. یونگ، شهود را نوعی «صدای درون» می دانست. شهود در زندگی انسان ها باید جاری باشد. مصداق های شهود در بخش های مختلف زندگی یک انسان مطرح می شود: دین، عرفان و معنویت، قضاوت و تصمیم گیری، ارتباطات اجتماعی.

روان شناسان از طریق مطالعات تجربی و آزمایشگاهی، وجود شهود را در حیطه های مختلفی تایید کرده اند: پرستاری و مراقبت، ورزش، بازی، مکالمات زوجی و تصمیم گیری های اقتصادی. علاوه بر این، مطالعات روان شناسی عصبی، جایگاه شهود را در مغز و فعالیت های زیستی-عصبی و زیستی-شیمیایی تایید کرده اند. در روان شناسی مثبت به ماهیت وکارکرد شهود در زندگی انسان به دقت پرداخته شده است: توانایی که باید به آن توجه وافتخار کرد.

بعد از یونگ، دو دسته از مطالعاتی که در روان شناسی انجام شد، توجه جدی به شهود را مطرح کرد: مطالعاتی که در زمینه تصمیم گیری های اقتصادی مطرح شد و مطالعاتی که در زمینه روان شناسی عصبی انجام شد. به اختصار هر یک از مطالعات را به صورت محدود معرفی می کنیم:

دانیل کاهنمن ، Daniel Kahneman برنده جایزه نوبل سال 2002 در اقتصاد و استاد دانشگاه برکلی University of California,Berkeley، ثابت کرد مردم هنگام تصمیم گیری های اقتصادی بیشتر از شهود خود استفاده می کنند چون شهود، سریع و ودر دسترس است. در مقایسه با تفکر منطقی که به محاسبات طولانی نیاز دارد، شهود اقتصادی براساس قسمت کوچگی از اطلاعات شکل می گیرد و به همین دلیل بر تفکر منطقی ترجیح داده می شود. در بسیاری از موارد ممکن است تصمیم گیری های شهودی مشکل دار باشند. ولی، در زمینه ای که فرد خیلی تخصص دارد، تجربه شهودی همانند ادراکی فراحسی کار می کند. کاهنمن تجارب و فعالیت های شهودی را سیستم 1 نامید در مقابل تفکر منطقی که سیستم 2 نام گذاشت. سیستم 1 ضمنی، عادتی، براساس تداعی، اکتشافی و مرتبط با هیجان است. در حالی که سیستم 2، عامدانه، روشن و شفاف، منظم، قطعی و غیرهیجانی است. اگرچه در سیستم 1 احتمال سوگیری و خطا زیاد است ولی سریع تر است و برای اکثر تصمیم گیری های روزمره کافی است.

روان شناسی عصبی با استفاده از دستگاه fMRI شهود را مورد بررسی قرار داد. پیشتاز این مطالعات آنتونیو داماسیو Antonio Damasio و متیو لیبرمن Matthew Liberman بودند. آنان با استفاده از تکنولوژی های بسیار پیشرفته ثابت کردند دو نوع سیستم پردازش اطلاعات مختلف وجود دارد که با هم ارتباط بسیار تنگاتنگی دارند: ذهن منطقی و ذهن شهودی. با توجه به یافته های جدید، به نظر می رسد که انسان قرن بیست و یکم بیشتر از هر دوره دیگری از زندگی نیاز دارد که جایی برای شهود باز کند. شهود فقط در دین و عرفان نیست. شهود مربوط به مذاهب یا مشرق زمین نیست. شهود مربوط به گذشته نیست. بلکه مطالعات دقیق وجود آن را در زندگی روزمره نشان داده اند. ولی، چقدر به تجارب شهودی میدان میدهیم؟ جایگاه شهود در زندگی شما کجاست؟ شهود چه نقشی در زندگی شما دارد؟

روان شناسی کودک و نوجوان

ذهن آگاهی برای کودکان و نوجوانان

ز. نه سال دارد. شب ها قبل از امتحان اضطراب بالایی دارد. علاوه بر این، در این روزها، با اخباری که از تلویزیون می شنود و صحبت های پدر ومادرش، اضطرابش بالاتر هم رفته است. او شب ها می ترسد تنها بخوابد. می ترسد از این که یکی از افراد خانواده اش دچار بیماری و ویروس شوند. در مدرسه بچه ها مرتب از ویروس و بیماری صحبت می کنند و ترس او روز به روز بیشتر و بیشتر می شود. دلش می خواهد کنار مادرش بخوابد ولی می ترسد از این که او را دعوا کنند. شب تاصبح بیدار است. هم فکر درس و مدرسه، هم اخبار بیماری و ... او را اذیت می کند. نمی داند چه کند تا از این فکرها راحت شود.

امروزه به طور وسیعی از روش های مختلف ذهن آگاهی برای افزایش سلامت روان افراد استفاده می شود. این تکنیک ها محدود به بزرگسالان نمی شود بلکه روش های مختلف ذهن آگاهی برای کودکان و نوجوانان طراحی شده است. اثر مفید ذهن آگاهی بر سلامت روان کودکان ونوجوانان تایید شده است. از آن جایی که کودکان و به خصوص نوجوانان مشکلات بهداشت روانی زیادی تجربه می کنند به همین دلیل مهم است که روش های مختلفی را برای کاهش اثرات نامطلوب مشکلات بهداشت روانی بشناسند و تمرین کنند.

روش های مختلف ذهن آگاهی برای کودکان و نوجوانان طراحی شده است. در حال حاضر برنامه های مختلف ذهن آگاهی برای کودکان از سنین دبستان یعنی 7-8 سالگی تهیه وتدوین شده است. طراحی این برنامه ها به گونه ای است که برای کودکان و نوجوانان جذاب باشند. علاوه بر این، برای کودکانی که هنوز توانایی های شناختی و ذهنی آنان رشد کامل نکرده است، محتوی تمرین ها به گونه ای بازی مانند طراحی شده است تا علاوه بر فهم بهتر و اجرای بهتر مراقبه ها، برای کودکان جذاب باشند. برای نوجوانان نیز برنامه های مختلفی تهیه شده است. بسیاری از برنامه های ذهن آگاهی مربوط به کودکان و نوجوانان در مدرسه قابل استفاده است. تمرین های ذهن آگاهی درمدارس به خوبی قابل آموزش است.

دلیل استفاده از ذهن آگاهی در دوره کودکی و نوجوانی برای کمک به رشد بیشتر کودکان و نوجوانان است. این برنامه ها هم به صورت پیشگیرانه و هم به صورت درمانی استفاده می شوند می دانیم، دوره نوجوانی، دوره مهمی در زندگی هر انسانی است. تغییرات شدیدی زیستی، روانی،اجتماعی از ابتدای نوجوانی یعنی سال های 11 تا 14 سالگی ایجاد می شود. این تغییرات با خود پریشانی و مشکلاتی را نیز همراه می آورند. سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است که اوج مشکلات اجتماعی و روان شناختی از ابتدای نوجوانی به جوانی است. به همین دلیل، کودکان ونوجوانان نیاز دارند رفتارهایی را بیاموزند تا بتوانند در مقابل مشکلات بهداشت روانی از خود محافظت کنند. بهتر است این توانمندی ها دردوره کودکی آموخته شود تا زمانی که به دوره نوجوانی می رسند بتوانند به خوبی از آنها استفاده کنند.

در دهه اخیر، با پیدایش ومعرفی ذهن آگاهی، نسخه هایی از آن برای استفاده کودکان و نوجوانان تهیه وتدوین شد. انواعی از ذهن آگاهی برای محیط مدرسه طراحی شده اند که در مدارس برای جمعیت کودکان ونوجوانان ارایه می شود. یافته ها نشان می دهد که ذهن آگاهی تاثیرات مهمی بر کودکان و نوجوانان داشته است و سلامت روان آنان را افزایش می دهد. تاثیرات آموزش ذهن آگاهی به کودکان عبارت است از:

ذهن آگاهی به بهبود کارکردهای اجرایی کودکان و نوجوانان کمک می کند. کارکردهای اجرایی، فعالیت های پیچیده وسطح بالای ذهنی انسان است مانند: تصمیم گیری، حل مسئله، مدیریت هیجان ها، تنظیم رفتارها ومانند آن. تمرین های ذهن آگاهی تاثیرمثبتی بر فعالیت های ذهنی پیچیده دارد و به همین علت، پس از تمرین های ذهن آگاهی بهبود در چنین توانمندی هایی مشاهده می شود.

ذهن آگاهی، علاوه بر توانایی های ذهنی و مغزی، مهارت های اجتماعی کودکان و نوجوانان نیز تاثیر مثبت زیادی دارد. در کودکان و نوجوانانی که تمرین های ذهن آگاهی را انجام دادند، بهبود توانمندی های اجتماعی و گسترش شبکه اجتماعی آنان مشاهده شد. زیرا، تمرین های ذهن آگاهی این کودکان مهارت های خود تنظیمی آنان را به طور معنی داری افزایش داده بود. در نتیجه آنان می توانستند در شرایط وموقعیت های اجتماعی بهترخود را مدیریت کنندو از روش های اجتماع پسندانه ای برای پیش بردن اهداف خود استفاده کنند.

تجربه کودکان ونوجوانان از برنامه هایی که برای آنان انجام شده است هم متفاوت است. بعضی کودکان و نوجوانان ذهن آگاهی را «جالب»، «سرگرم کننده» گزارش دادند. عده ای هم گزارش دادند که برای آنان تمرین های ذهن آگاهی کمی سخت بوده است که عمدتاً به علت افکار مزاحم و پرت شدن حواس بوده است. در هر حال، ذهن آگاهی به کودکان و نوجوانان کمک شایانی می کند: کاهش سطح مشکلات روان شناختی و افزایش آرامش درونی.

آسیب شناسی روانی

شرم در قربانیان کودک آزاری جنسی و فیزیکی

ل. زمانی که 9 سالش بود، وقتی برای خرید به مغازه ای رفت، شاگرد مغازه که تنها بود او را به پشت مغازه برد تا آن چه را می خواهد پیدا کند. این حربه ای بود برای کشاندن قربانی به جایی دور از چشم مردم. بعد، او را مورد تعرض قرار داد. ل. هیچ وقت نتوانست آن چه برای او رخ داد را به کسی بگوید. هیچ کسی متوجه هیچ چیزی نشد: تغییر رفتارش، آرام و گوشه گیر شدنش، ... او که خجالتی نبود و جرات داشت که برای خرید در 9 سالگی بیرون برود وخریدکند، الآن که 29 سال دارد هیچ وقت خرید نمی کند مگر این که کسی همراهش باشد. او در جمع معذب است، حرف نمی زند، سعی می کند اصلا مورد توجه جمع نباشد، از تماس چشمی با دیگران پرهیز می کند. علاوه بر این، احساس می کند موجودی ناپاک است که هیچ کسی بدتر از اونیست.

بسیاری از کودکان و نوجوانان قربانی کودک آزاری می شوند. اثرات این نوع آزارها به راحتی از بین نمی رود و بر زندگی قربانیان آن در بزرگسالی سایه می اندازد. یکی از احساسات منفی که در قربانیان کودک آزاری شایع است، شرم است. احساس شرم هنگامی رخ می دهد که انسان باور داشته باشد که کاری برخلاف استانداردهای اجتماعی انجام داده است.

تحقیقات مختلفی نشان دادند در افرادی که قربانی کودک آزاری جنسی وفیزیکی شدند، احساس شرم وخجالت شایع است. شرم احساس ناتوان کننده ای است که در آن انسان خود را بی کفایت، لایق تمسخر، اهانت و یا منزجرکننده می داند. برخلاف احساس گناه که گاهی اوقات فرد را به سوی رفتارهای مفید سوق می دهد، شرم، هیجانی ناسازنده و ناتوان کننده است که فایده ای هم ندارد. شرم باعث می شود فرد نقص ها و ضعف های خود را غیر قابل اصلاح بداند. معمولاً، افرادی که شرم تجربه می کنند، خود را افرادی آسیب دیده و بی ارزش می دانند.

سوال مهمی که به ذهن می آید این است که این افراد قربانی آزار شده اند پس چرا احساس شرم به آنها دست می دهد؟ آنان که نقشی نداشتند؟ آنان که نخواستند چنین آزاری بر آنها تحمیل شود. این عده در اثر اشکالاتی که در محیط زندگی آنها وجودداشته و به اندازه کافی از آنان مراقبت نشده دچار صدمه شده اند. صدمه ای که به زندگی آنان لطمه زده است. پس چرا باید دچار شرم وشرمندگی شوند؟

این سوالی است بسیار منطقی. واقعیت این است که این افراد نقشی در چنین صدماتی نداشتند. آنان قربانی بسیاری از ضعف های اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی شده اند. تنها کسی که در این شرایط نباید شرمی تجربه کند همین گروه اند. این تناقض آشکاری است. بخشی از این شرم از افراد آزاردهنده ناشی می شود. آنان همیشه قربانیان خود را می ترسانند. آنان تهدید می کنند که اگر به دیگران بگوید چنین اتفاقی افتاده است، آن وقت دچار مشکل بزرگی خواهد شد. تهدیدهای افراد آزاردهنده این احساس را می دهد که قربانیان باید راز زشتی را حفظ کنند. واکنش بسیاری از نزدیکان این قربانیان به گونه ای است که شرم را به آنان القا می کنند: دوباره راز زشتی که باید حفظ شود. همان، واکنش معمولِ هیس.

بخشی از احساس شرم به علت تفکر قربانیان است. آنان در بسیاری از مواقع، تروما را به خودشان نسبت می دهند. آنان تصور می کنند که اگر فلان رفتار یا پوشش یا ... را انجام نداده بودند چنین رفتاری انجام نمی شد. به خصوص این مطلب درمورد افرادی که قربانی کودک آزاری جنسی شدند صادق است. واقعیت این طور نیست. هیچ کسی اجازه ندارد به هیچ کودکی چنین رفتارهایی انجام دهد، صرف نظر از رفتارها، کارها، پوشش یا ... هر آن چه مربوط به کودک است.

در مورد قربانیان کودک آزاری فیزیکی که همان کتک زدن کودک است، وضعیت کمی فرق می کند. این کودکان احساس می کنند که آسیب دیده اند و صدمه خورده اند. پس، خود را یک فرد کامل نمی دانند. بلکه، انسانی آسیب دیده. به همین علت، در مقایسه با دیگران خود را پایین تر می دانند که باعث می شود مرتب احساس شرم و خجالت داشته باشند.

نکته مهم این است که احساس شرمی که این گروه از قربانیان تجربه می کنند، خود، باعث مشکلات بیشتری در بهداشت روانی آنان می شود. احساس شرم باعث می شود آنان انزوا را ترجیح دهند وخود را از دیگران دور کنند. شرم باعث می شود آنان ارزیابی منفی از خود داشته باشند. به همین دلیل است که شرم با ترس از طرد و رها شدن ارتباط دارد؛ همچنین رفتارهای انزوا و مطیع بودن. چنین رفتارهایی، به نوبه خود، این ذهنیت که آنان دوست نداشتنی اند و دیگران آنان را خوار می شمرند را تقویت می کند.

علاوه بر این، چنین شرمی با افزایش احتمال ابتلای به افسردگی همراه است. ترکیب، شرم با چنین پیامدهایی باعث می شود که آنان حتی برای کمک و درمان هم مراجعه نکنند. عدم مراجعه به موقع و استفاده از خدمات بهداشت روانی باعث می شود که روز به روز مشکلات آنان بیشتر و بیشتر شود. در نتیجه کیفیت زندگی این افراد روز به روز بیشتر کاهش می آید.

آن چه در بالا می بینید، تداوم قربانی شدن است. یعنی کودک آزاری هایی که درگذشته انجام شده تاثیراتی برزمان حال داردکه زندگی فعلی قربانیان را هم تحت تاثیرمنفی خود قرار می دهد. آن چه مهم است قربانیان کودک آزاری بدانند این است که هیچ وقت هیچ کودکی مقصر نیست. اگر به آنان صدمه ای رسیده به علت نقص دردیگران بوده است ونه آنها. قربانیان کودک آزاری باید به خود فرصت دهند تا از این شرم بی اساس رها شوند.

بهداشت روان

نحوه حمایت و پشتیبانی به هنگام بلایا و مصیبت ها

بعد از زلزله، هر شب هر جا که بود دچار اضطراب وترس شدیدی می شد. کلافگی وبی قراری شدیدی را حس می کرد. گویی قرار است دنیا سرش خراب شود. او عذاب زیادی می کشید. به سیگارپناه برد، کمی آرامش می کرد. ولی تازگیها نه. دوستانش به اوپیشنهاد می کنند که از گل استفاده کند تا کمی آرام ترشود.

تروماها و استرس ها، در زندگی رخ می دهند. معمولاً، بی خبر از راه می رسند و همه را غافلگیر می کنند. در چنین شرایطی، مردمی که تروما را تجربه می کنند ممکن است تحت عوارض و اثرات استرس مشکلات بیشتری پیدا کنند. در چنین شرایطی بعضی فعالیت ها می تواند از سلامت روان آنان محافظت کند و کمک کند تا آنان کمتر دچار عوارض منفی تروماها شوند. مهم است که با این اصول آشنا باشیم تا به موقع تروما و حادثه بتوانیم از این اصول به درستی استفاده کنیم.

مهم است که ابتدا با حالت هایی که بعد از تروما و حوادث منفی ایجاد می شود آشنا باشید. حالت های زیر پس از تجربه تروما و حوادث منفی زیاد رخ می دهد:

مهم است که به چنین علایمی توجه کنید و در صورتی که چنین حالت هایی را مشاهده می کنید از کمک های تخصصی روان شناسی و روان پزشکی استفاده کنید. موارد بالا، مواردی نیستند که با گذشت زمان خود به خود خوب شوند. علاوه بر مراجعه به متخصصان روان پزشک و روان شناس فعالیت های زیر نیز به شما کمک می کند تا بتوانید از اثرات تروماها بکاهید.

رسیدگی به بدن- هرچه بدن سالم تر باشد در مقابل استرس و تروما مقاوم ترید. به همین علت، مهم است تا جایی که می شود به بدن رسیدگی ومراقبت شود. این رسیدگی شامل تغذیه مناسب و دسترسی به آب سالم می شود. مهم است که تا آن جاکه امکان دارد افراد بتوانند از بدن خود مراقبت کنند. داشتن خواب و استراحت به اندازه هم بخشی از مراقبت های بدنی است. علاوه براین، با توجه به امکانات موجود در محیط انجام ورزش نیز به کاهش تاثیر استرس بر بدن کمک می کند.

عدم استفاده از الکل، سیگار و سایر مواد- از آن جا که اثرات تروماها سنگین و شدید اند، ممکن است افراد برای رهایی ازعوارض منفی آن بخواهند از مواد کمک بگیرند. استفاده از مواد نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه مشکلی جدی برمشکلات دیگر اضافه می کند.

یافتن راه های سالمی برای آرام سازی از جمله، انجام مراقبه ها، یوگا، تمرین های ذهن آگاهی و مانند آن. هنگام تروما، درگیری های ذهنی شدیدی ایجادمی شود: افراد به پیامدهای تروما فکر می کنند، به حال بازماندگان دیگر فکر می کنند، همچنین به علت یا علل بروز آن و .. هر کدام از این موضوعات می تواند احساسات منفی متعدد دیگری ایجاد کند که به بدحالی بیشتر بازماندگان می انجامد. در چنین شرایطی، دانستن روش های مختلف آرام سازی بسیار کمک کننده است. روش های مختلفی برای آرام سازی و کسب آرامش وجود دارد: آرام سازی عضلانی یا ریلکسیشن، مراقبه های مختلف، یوگا، و همچنین روش های مختلف ذهن آگاهی. انجام این فعالیت ها اثرات استرس های مختلف را به شدت کاهش می دهد.

انجام فعالیت های سرگرم کننده و تفریحی برای کاهش صدمات ناشی از تروما- با توجه به اثرات تروما و نگرانی هایی که در این شرایط پیش می آید، انجام فعالیت هایی که حتی به طور موقت ذهن را از چنین موضوعات تلخی دور کند می تواند کمک کننده باشد. افرادی که علایق و سرگرمی های متنوعی دارند در این شرایط بهتر می توانند فعالیت هایی را انجام دهند تا کمی به آنان آرامش دهد. تفریح و سرگرمی شما چیست؟

کاهش دسترسی به رسانه های جمعی- از آن جایی که تروماها، تاثیر زیادی بر جامعه دارند، رسانه های جمعی به طور وسیعی به آنها می پردازند. مرتب عکس و فیلم واخبار جدیدی پخش می شود. هر بار دیدن صحنه ها، فیلم ها و تصاویر می تواند اثرات تروما را تشدید کند. به همین علت بهتر است فقط مواقع محدود و مشخصی به پیگیری اخبار بپردازید.

استفاده از منابع خبری موثق و معتبر- موقع حوادث بد و تروماها، بازار شایعه و خبرسازی های جعلی افزایش می یابد. مطالب مختلف و نادرست زیادی مطرح می شود که بسیاری از آنها اثرات تروماها را بدتر می کنند. به همین دلیل، مهم است که منابع خبری موثق و معتبر را بشناسید و از آنها کسب اطلاع کنید.

برقراری ارتباط با دوستان و فامیل- معاشرت و ارتباط اجتماعی اثر استرس ها را کاهش می دهد. پس مهم است که در شرایط تروما و بحران در کنار دوستان و آشنایان همدل باشید.

یادآوری به خود که حالت هایی که تجربه می کنید طبیعی است. با توجه به فشارها و استرس هایی که تحمل کردید طبیعی است که بعضی روزها حالِ خوب و بعضی روزها حال خوبی نداشته باشید.

نقد وتحلیل روان شناختی فیلم

«استاکر»

استاکر یا راهنما، یکی از فیلم های مهم آندری تارکوفسکیAndrei Tarkovsky، کارگردان مشهور روس است. تارکوفسکی را هنرمندی معنوی می دانند. کارهای او در اوج قدرت اتحاد جماهیر شوروی تناقضی جدی و اساسی بود: در فضای فکری ضد معنوی، فیلم سازی مانند تارکوفسکی شروع به درخشیدن می کند.

آندری تارکوفسکی در 1932، در کوستروما در غرب روسیه به دنیا آمد. کودکی او با جنگ جهانی دوم و مصیبت های ناشی از آن همراه بوده است. اولین فیلم بلند او با عنوان «کودکی ایوان» توانست در سال 1962 جایزه شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را از آن خود کند و همین طور جایزه بزرگ جشنواره سان فرانسیسکو. او موفقیت هایی زیادی به دست آورد. پس از مدتی، به دلیل مشکلات جدی که با دولت کمونیستی شوروی آن زمان داشت به کشور ایتالیا پناهنده شد. مدتی در سوئد به فیلم سازی پرداخت. در اواخر عمر به سرطان ریه مبتلا شد، برای معالجه به پاریس آمد و در سال 1986 در پاریس درگذشت.

فیلم استاکر در سال 1979 ساخته شد. فیلمی علمی-تخیلی و پسارستاخیزی. فیلم، برداشت آزادی است از رمان «گردش در کنار جاده» نوشته دو برادر: بوریس و آرکادی استروگاتسکی Boris & Arkady Strugatsky. امتیاز فیلم 2/8 از 10است. فیلمی عمیق. فیلمی بر اساس عمق وجود انسان. فیلم سه ساعت به طول می انجامد و مثل همیشه تارکوفسکی با آرامش و با حرکت دوربینی بسیار آهسته از ریگ ته جوی تا نمایی از کل جنگل ما را همراه خود می برد.

داستان فیلم در منطقه ای پس از فاجعه رخ می دهد. در درون جنگل نزدیک، مکانی وجود دارد که مردم باور دارند چنان چه داخل اتاق خاصی شوند عمیق ترین آرزوهای قلبی آنان برآورده می شود. شخصیت اول فیلم، یکی از ساکنان محل است که راه ورود به منطقه ممنوعه و رسیدن به آن ساختمان و آن اتاق را می داند. دو مسافر از او می خواهند که آنان را به آن مکان ببرد: پروفسوری که اعتقادی به چنین مکانی ندارد و در پی کشف مکانیزم های علمی اتاق آرزوهاست و نویسنده ای که در جست و جوی افکار و ایده های نو قدم به این راه می گذارد.

سفر شروع می شود: در طبیعتی بسیار زیبا ولی تخریب شده این عده راه می سپارند. استاکر یا راهنما، رنج کشیده، دردمند، معتقد و فهیم است. او طبیعت را می فهمد و با آن یکی است. او جزیی از طبیعت است. با طبیعت جاری است و پیوند دارد. او بی اعتقادی را می فهمد ولی با دو مسافر خود همراه می شود. آنان از ابتدا تضاد دارند. در طی سفر بیننده دو دنیای متفاوت این انسان ها را می بیند. آن چه مشخص است عذاب استاکر است: تنهایی انسانی معتقد و فهیم، درک نشدن او وتضاد بین عقل و شهود در فیلم به خوبی نمایان می شود.

فیلم تضادهایی عمیقی را نشان می دهد: در قالب طبیعت زیبا و لطیف بهاری در جنگلی واقع در اروپا، خرابه های ناشی از جنگ و ویرانی های زشتی را می بینیم. سوالی که مکرر به ذهن انسان می آید این است که ما کدامیم؟ عاشق طیعت یا مخرب وویرانگر؟ علاوه بر این؛ ایمان استاکر در مقابل بی اعتقادی پروفسور و سرگشتگی نویسنده ذهن بیننده را به خود جلب می کند.

در پایان فیلم، آن چه پروفسور درجست وجوی آن است و همچنین نویسنده، به زیبایی رخ می دهد. نیروهای غیر مادی و توانمندی هایی غیر معمول را در پایان فیلم می بینیم. آن چه آن دو در جست وجوی آن بودند، در قلب ها رخ می دهد در مغزها رخ می دهد در نگاه ها رخ می دهد نه در سرزمینی ممنوعه.

نقد و تحلیل روان شناختی کتاب

«مهمانسرای دو دنیا«

مهمان سرای دو دنیا، نمایشی است که توسط اریک امانوئل اشمیتErick-Emmanuel Schmitt ، نویسنده برجسته فرانسوی نوشته شده است. این کتاب توسط شهلا حائری ترجمه و توسط نشر قطره به چاپ رسیده است. نمایشنامه 116 صفحه است و 6 شخصیت اصلی و یک دکور ثابت دارد. در ابتدای نمایشنامه مطلبی از فرانسوا ویون آورده شده است: «از نظر من هیچ چیز مطمئن تر از نامطمئن نیست». ظاهراً مطلبی متناقض ولی نه در عمق.

اشمیت در سال 1960 در لیون فرانسه به دنیا آمد. رشته تحصیلی او فلسفه است. معنویت و مذهب در نوشته های اشمیت جایگاه خاصی دارد. دلیل این توجه به پدیده های مذهبی و معنوی، تجربه نجات یافتن اشمیت از مرگ است. نوشته های او به زبان های مختلفی ترجمه شده است. بسیاری از کارهای اشمیت به زبان فارسی ترجمه شده است.

داستان نمایش در مورد افرادی است که به علت اغما در جایی بین مرگ و زندگی جمع شده اند. آنان با هم بحث می کنند ودر طی این بحث، نحوه زندگی کردن شان را مطرح می کنند. درحقیقت آنها زندگی نکرده اند. بلکه، فقط روزگار گذرانده اند. مرگ، اغما و نزدیکی به پایان زندگی به آنان شوک می دهد. شوکی که می تواند باعث شود زندگی شان را عوض کنند. زندگی این افراد متفاوت است: ماری، یک خدمتکار؛ رئیس، صاحب شرکت و پول؛ ژولین که تقریبا یک دون ژوان است، مرد غیب آموز که پیشگویی می کند و از عالم پس از مرگ می گوید و لورا، دختری بیمار که نیازمند پیوند قلب است. همه آنها به جز لورا یک اشتراک مهم دارند که خود را دوست نداشته و نمی دارند. اشتراک دیگر این که زندگی نکرده اند. در این میان لوراست که به علت بیماری مزمن می داند زندگی چیست و زیبایی آن در چیست.

موضوع نمایش درباره مرگ و زندگی، عشق و بی معنایی و آزادی است. همان طور که می بینید، تمام عناصر دیدگاه وجودی به انسان در این نمایش مطرح شده اند. نمایش بسیار دیدگاه انسان گرایی و معنی گرایانه ای دارد. سوال این است با زندگی مان چه می کنیم و چرا؟

ژولین: راهروی الف وت معنیش چیه؟

دکتر س...: چه طور؟ تا حالا حدس نزدین؟ راهروی ت برای تصادفی ها، و راهروی الف برای مرگ ارادی، یعنی کسایی که خودکشی کردن.

ژولین: اشتباه کردین! شما من روی تو راهروی الف گذاشتین. من که خودکشی نکردم، تصادف کردم!

دکتر س: عجب!

ژولین: من که عمداً نزدم به درخت!

دکتر س.. عجب؟ (جدی) آقای پورتال، نه تنها اون موقع الکل تو خونتون بود، بلکه سال هاست که مشروب می خورین. مخدرات دیگه رو هم امتحان کردین: ملایم تر، قوی تر، کمیاب تر، ولی الکل چیزی بود که همیشه بهتر از بقیه به شما امکان میداد از خودتون فرار کنین. کارهاتون داشت خراب می شد، روزنامه تون نفس های اخرش رو می کشید، اما شما ابداً براتون مهم نبود. از نظر همکارهاتون رفتارتون هر روز عجیب ترمی شد، چند ماهی می شه که دیگه زدین به سیم آخر وعلناً به طرف تباهی پیش می رین. پس قبول کنین صبح روزی که شما رو پیدا می کنن که تا خرخره خوردین و با سرعت دویست کیلومتر زدین به درخت، نتیجه می گیرن که خودکشی کردین، یه خودکشی طولانی و از مدت ها پیش برنامه ریزی شده.

ژولین دهنش باز مانده است.

ژولین: خودکشی طولانی؟ من؟

دکتر س...: بله. الکل خودکشی بی عرضه هاست. (به گفت و گو خاتمه می دهد). حالا، خواهش می کنم منو ببخشید، باید به بقیه مریض هام برسم. ص 8-37.

در قسمت های مختلف نمایش، پیام هایی کوتاه ولی اساسی داده می شود:

ماری: نمی دونم. فکر می کنم تقصیر کارم. به خودم می گم «من حق ندارم این طوری بیکار و بیعار بشینم».

ژولین: شما خودتون رو دوست ندارین.

ماری: شما کسی رو می شناسین که خودش رو دوست داشته باشه؟

ژولین و غیب آموز پیش از این که جواب بدهند صادقانه به فکر فرو می روند تا پاسخ این سوال را دریابند. ص 52.

مفاهیم غنی و اساسی در این نمایش مطرح می شود: اعتماد، ابهام، آگاهی، هدیه زندگی و عشق در یک نگاه. اشمیت هم مانند انسان گرایان و به خصوص وجود گرایان، معنی زندگی را در عشق می داند. او نمایش را با گریزی به پدیده عشق در یک نگاه به اتمام می برد: پدیده ای مهم که اخیراً مورد توجه پژوهشگران حوزه هیجان قرار گرفته است. پدیده ای عجیب وجالب. ولی، نگاهی که اشمیت به این پدیده دارد در بافت نمایش مهمانسرای دو دنیا بسیار زیبا و لطیف است.