عوامل خطر همسرآزاری

تحقیق در زمینه شناسایی عواملی که احتمال خطر همسرآزاری را افزایش می دهد جدید است . اکثر این پژوهش ها مربوط به کشور امریکا ست که قابل تعمیم به کشورها و فرهنگ های دیگر نیست . با این حال آگاهی از این عوامل خطر کمک کننده است .نکته مهم آن است که در نظر داشته باشیم که همسرآزاری حاصل تعامل عوامل مختلف شخصی، فرهنگی ، اجتماعی وموقعیتی است.

عوامل شخصی

از میان عوامل شخصی ، پژوهش ها نقش متغیرهای زیر را تایید کرده اند:

خصوصیات دموگرافیک :

  • سن جوان ،
  • درآمد پایین ،
  • سابقه فقر در کودکی ونوجوانی،
  • تحصیلات کم،
  • سابقه بزهکاری های پرخاشگرانه در سن 15 سالگی .

 

تاریخچه خشونت در خانواده

یک عامل مهم خطر همسرآزاری ، وجود خشونت در خانواده است . پژوهش در کشورهای مختلف جهان نشان داده زنانی که تحت همسرآزاری قرار گرفته اند، خود در کودکی قربانی کودک آزاری  شده ، ویا شاهد کتک خوردن مادر شان بوده اند.اگر چه سابقه خشونت در خانواده مردانی که همسرانشان را کتک می زنند وجود دارد ولی همه مردانی که در کودکی تحت خشونت بوده اند به آزار وبدرفتاری با همسر خود نمی پردازند( کراگ وهمکاران ، 2002).

مصرف الکل

تقریبا همه پژوهش ها ، در کشورهای مختلفی از جهان  نشان داده اند مصرف الکل با بدرفتاری با همسر ارتباط دارد. در این مورد هنوز محققان به درستی نمی دانندکه مصرف الکل یک عامل موقعیتی است یا یک عامل فرهنگی. در هر حال ، مصرف الکل به دلیل کاهش بازداری ها، اختلال در قضاوت، تعبیر اشتباه نشانه ها ومحرک ها، باعث همسرآزاری می شود. عده ای معتقدند که نقش الکل به دلیل مسائل فرهنگی است که انتظار می رود کسی که الکل می نوشد همسرآزاری نیز داشته باشد.

در هر حال ، مطالعات نشان می دهندزنانی که با مصرف کنندگان سنگین الکل زندگی می کنند، بیشتر مورد بدرفتاری قرار می گیرند(کراگ وهمکاران، 2002؛ فیلد و کاتانو2003).

 

خصوصیات شخصیتی

تحقیقاتی که عمدتا در کشورهای کانادا وامریکا انجام شده نشان می دهد مردانی که با همسران خود بدرفتاری دارند،افرادی با خصوصیات زیر هستند:

  • وابستگی هیجانی ،
  • احساس ناامنی ،
  • عزت نفس  ضعیف،
  • ضعف در کنترل تکانه های ،
  • خشم وخصومت  زیاد،
  • افسردگی زیاد،
  • اختلالات شخصیت.

البته همه اقدام  کنندگان به همسرآزاری اختلال شخصیت ندارند، با این حال مسائل شخصیتی در تعداد زیادی از آنان دیده می شود .

 

عوامل ارتباطی

مهم ترین عامل ارتباطی که در همسرآزاری دیده شده است ، اختلافات زناشویی است. وجود چنین اختلافاتی می تواند پیش بینی کننده همسرآزاری باشد. اختلافات وتعارضات زناشویی کلامی می تواند به حمله فیزیکی به همسر بیانجامدحتی زمانی که عامل وضعیت اجتماعی اقتصادی و سطح استرس های همسر  و چند متغیر دیگر کنترل شده باشد هم عامل اختلافات  زناشویی اهمیت دارد.

 عوامل خطر همسرآزاری

عوامل مرتبط با جامعه

وضعیت اجتماعی اقتصادی بالا یک عامل محافظت کننده از همسرآزاری است اگر چه استثناهایی نیز وجود دارد.  به این ترتیب زنانی که در فقر به سر می برند در معرض خطر بیشتر همسرآزاری قرار دارند. هنوز به درستی روشن نیست که فقر ووضعیت اجتماعی اقتصادی ضعیف چگونه به همسرآزاری ختم می شود به وسیله درآمد ضعیف یا عوامل دیگری که همآیندفقر است مثل شلوغی بیش از حد، ناکامی از دست نیافتن به استانداردهای شخصی واجتماعی،احساس بی کفایتی وناامیدی . نکته مهم آن است که این عوامل خود، به راحتی باعث اختلافات زناشویی و مشاجره می شوند  و به این ترتیب مشکل ارتباطی نیز ایجادمی شود.

علاوه براین ، نحوه واکنش جامعه نسبت به همسرآزاری نیز تاثیرگذار است. در جوامعی که مجوز های قانونی ، به طور رسمی یا فشارهای اخلاقی به صورت غیررسمی برعلیه همسرآزاری وجود دارد، میزان همسرآزاری کمتر از جوامعی است که این نوع برخوردها وجودندارد.در جوامعی که زنان پایگاه اجتماعی بالایی دارند، به اندازه ای قدرتمند هستند که بتوانند فراتر از نقش های جنسیتی عمل کنند و برعکس هر جا که پایگاه اجتماعی زنان پایین تر است ، خشونت « ضروری » است تا مردان اقتدار مردانه  خود را اعمال نمایند.

 مطالعات بین منطقه ای عوامل خطردیگری  را  نیز مطرح کرده است از جمله :

  • میزان سایرجنایت های خشن ،
  • هنجارها ی اجتماعی که به ابعادخصوصی خانواده اهمیت بدهد،
  • هنجارهای اجتماعی در مورد اقتدار مردان بر زنان ،
  • Social capital.

 

عوامل اجتماعی

در زمینه عوامل اجتماعی مطالعات وسیعی که در فرهنگ های مختلف صورت گرفته و جوامعی که دارای خشونت زیاد نسبت به زنان می باشند را با جوامعی که این خشونت در آنها کمتر است مقایسه کردند نشان می دهد که چند متغیر مهم و اساسی در این زمینه وجود دارد:

  1. اکثرا همسرآزاری درجوامعی صورت می گیردکه مردان قدرت اقتصادی وتصمیم گیری بیشتری در خانواده دارند و جایی که زنان امکان دسترسی راحت به طلاق ندارند.
  2. دومین پیش بینی کننده قوی خشونت نسبت به همسر ،امکان دسترسی به مراکز حمایت وسازمان های حمایت  از زنان است .وجود چنین مراکزی نشان دهنده آن است که زنان دارای حمایت اجتماعی پایدار و باثبات می باشندو هم چنین استقلال اقتصادی از خانواده وهمسر خود دارند.
  3. وقوع همسرآزاری در مناطقی که اخیرا  جنگی رخ داده یا ناملایمات اجتماعی صورت گرفته بیشتر است .
  4. جوامعی که دسترسی بیشتری به اسلحه دارند.
  5. جوامعی که نقش های زن ومرد مکررا مختل و آشفته  شده است .
  6. جوامعی که آشفتگی های اجتماعی واقتصادی داشته اند.جوامعی که زنان مستقل تر ودارای قدرت اقتصادی بیشتری شده اند درحالی که مردان کمتر قادر به تامین انتضارات فرهنگی جامعه می باشند.
  7. جوامعی که در آنها نابرابری اجتماعی میان مردان وزنان ونقش های انعطاف ناپذیر جنسی در مورد مرد و زن وجود دارد ومردانگی با تسلط ،افتخار و خشونت شناسایی می شوند .

پژوهش دیرواتر وهمکاران   4 عامل خطر خشونت را نشان داد: درآمد ماهانه کمتر از 1000 دلار، وجود فرزندان زیر18 سال در خانه ، سن بین 39-18 سال و پایان دادن به رابطه در طی سال گذشته.

ونزل وهمکاران (2004) فقر، داشتن روابط جنسی متعدد ، آشفتگی روانی و حمایت های اجتماعی اندک را از عوامل خطر مهم همسرآزاری مطرح کردند.کمپبل وهمکاران (2003) عوامل خطر اقدامات ورفتارهای بسیار خشنی که به مرگ همسر انجامیده رابه این صورت معرفی می کند: تعقیب همسر، اجبار به برقراری ارتباط جنسی،ادامه خشونت در دوران بارداری همسر ، زمانی که همسر تصمیم به جدایی گرفته و وجود اسلحه در منزل .

کاتانو(2003) یکی از عوامل خطر مهم همسرآزاری را افسردگی گزارش داده است. رامونه(2004) معتقد است که سوء تفاهمات ایدئولوژیک رفتارهای خشونت آمیز را به اشخاص کم سوادو اقشار محروم جامعه نسبت می دهدکه اشتباهی بیش نیست.گزارش شورای اروپا حاکی از آن است که حتی با بالارفتن درآمد و سطح آموزش نیز این خشونت ها اوج می گیرد.به طوری که نیمی از مرتکبان همسرآزاری دارای مدارک دانشگاهی می باشند. حتی آمارهای فرانسه نشان می دهد که اکثر متجاوزان ، مردانی هستند که از نظر حرفه ای دارای موقعیت قدرتمندی می باشند و در میان آنان نسبت قابل توجهی را کارکنان بخش های بهداشتی (67% ) و افسران پلیس و ارتش (25%) تشکیل می دهند.

 

 

سازمان جهانی بهداشت (بدون تاریخ)عوامل خطراقدام به خشونت جنسی در زنان ومردان را به شرح زیر مطرح کرده است :

عواملی که آسیب پذیری زنان را افزایش می دهد:

سطح فردی

جوان بودن

مصرف مواد یا الکل

داشتن مشکلات روان شناختی به خصوص PTSD

سابقه تجاوز یا مورد سوء رفتار جنسی قرار گرفتن

سطح خانوادگی و محیط های بسته

داشتن شرکای جنسی متعدد

روسپیگری

داشتن ارتباط صمیمانه با فردی دارای خشونت فیزیکی وهیجانی

سطح جامعه

فقر

قبول این باور که زنان مسئول محافظت از خود و کنترل مسائل جنسی خود هستند

هنجارهای اجتماعی که مردان را برتر از زنان می داند

زندگی در جوامعی که قوانین وسیاست های مربوط به عدالت جنسی یا خشونت های جنسی ضعیف است ( کراگ وهمکاران ،2002).

 

عواملی که بر خطر اقدام به تجاوز مردان می افزاید:

سطح فردی

مصرف مواد یا الکل

داشتن نگرشها وباورهای حمایت کننده ازخشونت جنسی مانندداشتن خیال پردازیهایی درزمینه اجباربه ارتباط جنسی ویا سرزنش زنان که آنها تحریک کننده بوده اند

داشتن الگوهای رفتار پرخاشگرانه، تکانه ای ، ضد اجتماعی وخصومت آمیز نسبت به زنان

سابقه سوء رفتار جنسی در دوران کودکی.

 

 

سطح خانوادگی و محیط بسته

پرورش در خانواده ای که دارای سابقه خشونت های بدنی، حمایت هیجانی اندک و فقر اقتصادی بوده اند

ارتباط با همسالانی که از نظر جنسی پرخاشگرند

  سطح اجتماعی

فقر  همراه بحران هویت مردانگی

نگرش مثبت به مردانی که خشونت جنسی دارند

قبول این باور که زنان مسئول محافظت از خود و کنترل مسائل جنسی خود هستند

هنجارهای اجتماعی که مردان را برتر از زنان می داند

شیوع کلیه اشکال خشونت در جامعه

زندگی در جوامعی که قوانین وسیاست های مربوط به عدالت جنسی یا خشونت های جنسی ضعیف است (سازمان جهانی بهداشت ،بدون تاریخ).

در سطح کشور ، پژوهش های اندکی در خصوص پدیده همسرآزاری صورت گرفته است . یکی از پژوهش های انجام شده درخصوص همسرآزاری جسمانی در مراکز پزشکی قانونی شهر تهران بود ( نازپرور،1376) . یافته های این پژوهش نشان داد که اکثر قربانیان در محدوده سنی 33-28 سال قرار دارند با میانگین سنی 07/31. میانگین سنی شوهرانی که اقدام به همسرآزاری داشتند 97/34 سال بود. 11%از قربانیان  بی سواد ،48%دارای تحصیلات ابتدایی و راهنمایی  ،38% دیپلمه و فقط 3 %  دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. در مقابل، 7%مردان بی سواد ، 59%دارای تحصیلات ابتدایی وراهنمایی ، 26%دیپلمه ،و8% دارای تحصیلات دانشگاهی بودند.

در این پژوهش 10% زنان شاغل بودند و12% مردان دارای شغل آزاد،54% کارمند و 17% کارگر بودند  . نکته مهم آن که 34% مردان به دخانیات ،و 33% به مواد یا الکل معتاد بودند. 28% زنان و 18% شوهران سابقه مصرف داروهای روان گردان داشتند. 28% زنان سابقه مراجعات وشکایات قبلی داشتند و 20 درصد به علت ضرب و شتم بستری شده بودند.20 % این قربانیان دارای چهار فرزند،24% دارای دوفرزند،34% تک فرزندو 16% بدون فرزند بودند(نازپرور،1376).

پوررضا(1381) عوامل موثر بر همسرآزاری را درجنوب شهر تهران واز طریق یک پژوهش کیفی بررسی نمود. یافته های این پژوهش نشان دادندکه عوامل موثر بر همسرآزاری عبارتند از: فقر و جهل، ساعات کار طولانی ،عدم فرصت برای گفتگو با زن وفرزند به علت خستگی مفرط ناشی از کار طولانی، عدم اعتقادات صحیح مذهبی و داشتن باورهای غلط. این پژوهش نشان داد که خشونت جنسی  پنهان و آشکار درجمع خانواده ها به چشم می خورد و مصادیق خشونت جنسی مانند قطع روابط جنسی، برقراری رابطه جنسی توام با زور وعلیرغم میل زن معمولا پنهان می ماند.

فروزان (1383) در بررسی خود که در زمینه برآورد هزینه های مستقیم همسرآزاری بود گزارش دادکه اکثر قربانیان همسرآزاری در طبقات سنی 24-20 سال(30%)، 29-25 سال (16%)، 34-30 سال (20%) و39-35 سال (16%)  قرار دارند.به این ترتیب،82% قربانیان همسرآزاری بین سنین 39-20 سال قرار دارند.تحصیلات اکثر قربانیان ،دیپلم(41%) وسپس لیسانس(14%) بود.بیش از یک سوم این  خانواده ها بدون فرزند بوده و 26% دارای یک فرزند و 21% دیگر دارای دوفرزند بودند.

نزدیک به دوسوم قربانیان همسرآزاری(71/6%) غیرشاغل و فقط 28% آنان شاغل بودند.اکثر قربانیان به دفعات زیاد مورد آزارواذیت فیزیکی همسر قرار گرفته بودند(61%).نکته مهم آن که در این پژوهش بین تعداد فرزندان وتعداد ضرب وشتم همسر رابطه مستقیمی به دست آمد. مهم ترین دلایل مدارا با خشونت همسرعبارت بود از : تحمل به خاطر بچه ها (5/18%)، امید به بهتر شدن اوضاع(4/15%)، سکوت برای حفظ آبرو(15%)و تغییر رفتار همسر با استفاده از محبت (7/13%).دراین پژوهش کبودی ،کوفتگی،شکستگی ،آسیب اعضای داخلی وسقط جنین عمده ترین آسیب های فیزیکی قربانیان بود. نکته مهم آن بود که اولین واکنش  قربانیان به شرح زیر بود: مراجعه به نیروی انتظامی( 56 %)، مراجعه به مجتمع قضایی (2/38 %) و مراجعه به بیمارستان (4/4%) بود.قصد اکثر قربانیان جدایی وطلاق از همسر نبود(57%) بلکه اخذ تعهد مبنی بر ترک خشونت بود(39%).  یکی از نکات مهم در این پژوهش آن بود که مشخص شد 36% از قربانیان پس از آن که مورد ضرب و شتم واقع شدند دوباره در همان محل زندگی همسر بااوزندگی می کنند.نیمی از قربانیان د رخانه پدری خود زندگی می کردند. دلیل آن که تعداد زیادی از زنان پس از آزار همسر درخانه وی همچنان به سر می بردند به علت وجود فرزند بود.فقط 21% زنانی که به خانه همسر برگشته بودند، فاقد فرزند بودند. به این ترتیب ، وجود فرزند عامل بازگشت قربانی به منزل همسر می باشد.علاوه براین ، به دنبال ترک منزل در بقیه موارد(64%موارد)  تعداد زیادی کودک ونوجوان در بلاتکلیفی به سر می بردند.

اگرچه ، درخصوص برخورد زنان در مقابل این آزارها پژوهش های چندانی در دست نیست ولی تجارب کارکنان بخش های مختلف بیمارستانی نشان می دهد این پدیده شیوع بالایی دارد .

 


اشتراک در شبکه های اجتماعی



ارسال دیدگاه